siteName

 

مقدّمه

 

أعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

از آنجائی که مسئله توحید و ولایت حضرت حق جلّ و عزّ اصل اصیل عالم خلقت و متفق علیه در بین همه ادیان الهی است و بشریت چاره ای جز حرکت به سوی آن مبدأ هستی ، ندارد ،لاجرم بایستی که راه رسیدن به آن مقصد اعلی را هم بداند و به آن ملتزم باشد.

از مجموع قرآن و سنت و عقل و بنابر برداشت صحیح علمای راستین اسلام از این منابع بدست می آید که تنها راه رسیدن به ولایة الله و قرب حضرت معبود ، چنگ زدن به ولایة رسول الله الأکرم و برادر بزرگوارش مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما أفضل التحیة و الصلوة و السلام و دختر والا مقام پیغمبر عظیم الشأن اسلام و اولاد معصومین آن حضرت علیهم السلام است و بهترین و بزرگترین و واضح ترین نشانه و دلیل برای تمسک اهل یقین مسئله متواتره بین شیعه و سنی یعنی عید غدیر خم می باشد.

لذا بر هر فرد از افراد اجتماع انسانی لازم است پیرامون مسئله حیاتی عید غدیر خم مطالعه و تحقیق و تعمیق نموده و زندگی خود را بر این چهارچوب تنظیم نماید ؛ بنابراین جامعه مبلغین عید غدیر خم بر خود لازم میداند تا در این راستا فعالیت نماید و جهت آشنایی هر چه بیشتر جامعه بشری با این حقیقت آن چه در توان دارد ، دریغ ننماید و بر همین اساس این مختصر نا چیز را به پیشگاه با عظمت حضرت حق معبود و اولیاء الله المعصومین مخصوصا وجود مبارک و نورانی امام المسلمین و سید الوصیین حضرت امیرالمؤمنین امام علی بن ابی طالب علیه آلاف التحیة و الثناء تقدیم می نماید

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

وفقنا الله و ایاکم و جمیع المومنین و المومنات لمرضاته

 

 

جامعه مبلغین عید غدیر خم

23 رجب المرجب 1435 ه.ق

اصفهان

 

 

مطلب اول

 

اشاره ای مختصر به اصل واقعه غدیر خم

 

أََعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم

الحَمدُ لِلهِ  رَبِّ العَالَمِینَ حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل نِعمَ المَولَی وَ نِعمَ النَّصِیر

ثُمَّ الصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدنَا مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ

لاسِیَّمَا إبن عَمِهِ وَ وَصِیِّهِ وَ خَلِیفَتِه، أسَدِاللهِ الغَالِب، أمیرالمؤمنین

 عَلی بنِ أبِیطَالِب عَلیهِ أفضل التَحِیَّۀِوَ الصَّلَوةِ وَ السَّلامِ

وَ لَعنَةُ اللهِ عَلَی أعدَائِهِم وَمُنکِری فَضَائِلِهِم وَمَنَاقِبِهم مِنَ الأنَ إلَی قِیَامِ یَومِ الدِّین

وَلَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم

 

باده بده ساقیا ولی زخم غدیر

چنگ بزن مطربا ولی به یاد امیر

تو نیز ای چرخ پیر بیا ز بالا به زیر

داد مسرت بده ، ساغر عشرت بگیر

 

در ایام عید غدیر خم 1428 ه.ق مطالبی پیرامون عید غدیر خم تحت عنوان « نوری از عید بزرگ غدیر خم » که خلاصه ای برگرفته از کتب امام شناسی مرحوم علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی رضوان الله تعالی علیه و همچنین کتاب اسرار غدیر جناب آقای محمد باقر انصاری بود جمع آوری و در اختیار عموم جهت مطالعه قرار گرفت لذا به نظر رسید مطلب اول کتاب حاضر را با قسمتی از همان کتاب آغاز نماییم.1

 

  

1- لازم به تذکر است که:

 اولا : مطالب این بخش ؛ برگرفته و بلکه می توان گفت خلاصه بسیار فشرده ای از کتابهای امام شناسی جلد6 و 7 و 9  تألیف سید الطائفتین حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه –  تفسیر المیزان ج 5 تألیف حضرت علامه طباطبائی رحمة الله علیه -  اسرار غدیر  و گزارش لحظه به لحظه از واقعه غدیر تألیف جناب آقای محمد باقر انصاری أیده الله تعالی ؛ می باشد.

ثانیا :غالب قریب به اتفاق متون را بدون هیچگونه تغییری از کتب یاد شده نقل کرده ایم.

ثالثا : منابع و اسناد برخی مطالب و روایات در متن ذکر نشده (به جهت اختصار) و عزیزان را به کتب ذکر شده در بند اول ارجاع می دهیم (که اسناد و مدارک و تحقیق مسائل در آنها بطور مفصل و مجزی بیان شده است). 

قَالَ اللهُ الحَکیمُ فِی کِتَابِهِ الکَریمِ :

یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُ نزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لَا یَهدِی القَومَ الکَافِرِینَ1

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید:

« ای پیغمبر! برسان و تبلیغ کن به مردم آنچه را که از جانب پروردگارت به تو نازل شده است !و اگر نرسانی رسالت پروردگارت را نرسانده ای ! وخداوندتو را از مردم حفظ می کند ؛ وخداوند گروه کافران را هدایت نمی کند »

 این آیه به آیه ابلاغ معروف می باشد واین تهدید شدیدالهی به پیامبر از جانب خداوند، درباره غدیر خم و نصب مولی الموالی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) به مقام ولایت و امامت وخلافت بلافصل رسول الله و معرفی ایشان به عموم مردم بوده است.

 

 

 

1- (سوره مائده آیه 67)

وَ قَالُوا : عَلیٌّ عَلَا ، قُلتُ :  لَا               فَإِنَّ    العُلَی     بِعَلیٍّ     عَلَا

وَ لَکِن  أَقُولُ  کَقَولِ    النَّبِیِّ                 و َقَد جَمَعَ  الخَلقُ  کُلَّ  المَلَا

أَلا  إِنَّ  مَن کُنتُ  مَولًی  لَهُ                 یُوَالِی   عَلِیًّا    وَ   إِلَّا    فَلَا

« و گفتند:علی دارای مقام رفیع و مرتبه بلندی است.من گفتم :چنین نیست ؛  بلکه  بلندی و رفعت و شرف بواسطه علی حائز رفعت و بلندی شده ؛ و محل ومقام ر فیع خودرا یافته است .

ولیکن من همان سخنی را می گویم که رسول خدا دروقتی که تمام خلائق را به دور هم جمع کرده و گردآورده بود در باره علی گفت :

ای معشر مردم آگاه باشید و بدانید :که هر کس من ولی و صاحب اختیار او هستم ، او باید علی را ولی و صاحب اختیار خود بگیرد ؛ و گرنه مرا ولی و صاحب اختیار خودنگرفته ؛وبه نبوت من و به قرآنی که ولایت خدا را به من داده است نگرویده است »

 ولایت از مهمترین اساس و پایه های دین مبین است ، بلکه میتوان گفت بزرگترین ستون و تکیه گاه ایمان و اصالت و واقعیتی است که تمام دل ها را به خود جذب و به کعبه و قبله مقصود رهبری  میکند و لهذا در حد یث عشیره اسلام و پذیرش نبوت رسول الله را توأم با ولایت و پذیرش مقام اولویت مولی الموالی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار داده است ؛ خلافت و وصایت و ولایت آن حضرت در امتداد خلافت اللهی و ولایت رسول خدا بوده و برهمین قاعده ، رسول خدا پیوسته و همیشه مراراً و کراراً ، در سفر و حَضَر ، و شب و روز ، و خَلوَت و جَلوَت ، و در بین مجتمع مردم ، و در نزدخواص و نزدیکان ، بر این مهم مراقبت دارد ؛ و وصایت و ولایت امیرالمؤمنان را ابلاغ و تبلیغ می نماید؛ و او را معرفی میکند  ، و یکایک از مکارم اخلاق و حُسنِ شِیَم او را بر می شمرد ؛و مقام علم و وسعت دانش و بینش او را تذکّر میدهد؛وولایت را برآنها استوارمینمایدولی تا سال آخرحیات رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه ای که با صراحت و روشنی این مسئله را بیان کند نازل نشده ؛ و رسول خدا در مَجمَع عَلَنی در ضمن خطبه ای آن حضرت را معرفی ننموده و به مقام خلافت و ولایت نسبت به جمیع مؤمنین و مؤمنات نصب ننموده بودند و البته معلوم است که نصب آن حضرت کاری بس مشکل و دشوار است. اعراب تازه مسلمان و خو گرفته به آداب جاهلیّت که درست معنای نبوت را نمی فهمند ، و بین آن و حکومت فرقی نمیگذارند؛وولایت را فقط یک ریاست و زعامت ظاهری می پندارند؛ و در میان آنان جماعت کثیری از منافقان نیز دیده میشوند که به ظاهراسلام را پذیرفته ؛ و در دل های آنان أَحقادِ بَدریّه و حُنَینیّه و خَیبَریّه واُحُدیّه غَلیان دارد راضی نیستند که به  آسانی ولایت را بپذیرند، همچنانکه نبوت را نیزبه آسانی نپذیرفته بودند.

این امر پیوسته ادامه داشت تا سال آخر عمر رسول خدا ، که در این سال سفارش ها بیشتر ، و توصیه ها افزون تر ، و تاکید ها قوی تر و شدیدتر بود. زیرا که رسول خدا می دانستندکه از دنیا می روند ؛ و غیر از علی کسی نیست که واجد ولایت باشد؛ومتحمل اَعباء خلافت گردد ؛ و در حقیقت حافظ و نگاهدارنده و پاسبان و پاسدار دین خدا و قرآن کریم و روح و سّر نبوت باشد ؛ و در حقیقت ولایت علی در امتداد بیست و سه سال نبوت رسول الله و حافظ خَطّ مَشی آن حضرت بود ؛ و بدون اعلان و معرفی ولایت ؛ نبوت رسول الله ناقص و زحمات طاقت فرسای آن حضرت عقیم  می ماند .

از این روی  در این سال پیوسته رسول الله به وصایت امیرالمؤمنین ، و ولایت او بر هر مؤمن ومؤمنة، و خلافت و زعامت او ، توصیه ها داشتند ؛ تا اینکه پیامبر مأمور می گردند  از طرف خدا ، ولایت او را علناً بدون خُفیَه و پنهانی ، بلکه علنی و در مجمع مردم بیان کنند؛در جایی که همه طبقات و اصناف مردم ،از شهرها و قُراء وکشورها گرد آمده اند ؛ تا اینکه آنان این پیام را به همه مردم جهان برسانند . پیامبر در این سال که سال دهم هجرت است ، خود عازم حج بیت الله الحرام شدند ؛ و از مدتی قبل در مدینه اعلام و اعلان حج آن حضرت شد . این سفر ، سفر عادی نیست و این حجّ را حِجَّۀُ البَلَاغ ، و حِجَّۀ الإِسلَام ، و حِجَّۀُ الوَدَاع ، و حِجَّۀُ التَّمَام و حِجَّۀُ الکَمال گویند.         

اما حِجَّۀُ البَلَاغ گویند به جهت خطبه هایی که حضرت در آن سفر ایراد میکرده اند و درآنها خطاب به مسلمانان نموده وخدا را شاهد میگرفتند ومیگفتند:اللَّهُمَّ هَل بَلَّغتُ ؟ ! « بارپروردگارا آیا من ابلاغ کردم ؟!»

اما حِجَّۀُ الإِسلام گویند به جهت آنکه رسول خدا،احکام حجّ را طبق دستورات اسلام بیان کرده ، حدود عَرَفات و مَشعر و مِنی را مُعیَّن نموده ، و وجوب افاضه و حرکت از عرفات را در شب عید قربان که مشرکان بر ای قریش نسخ کرده بودند، بیان فرمود وحج را به زمان اصلی خودبرگردانیده و تأخیر آن را که نسیء میباشد و موجب ازدیاد کفر است ، مشروحا و مستدلّاً بر آیه کریمه بیان فرمود و سعی بین صفا و مروه را از شعائر الهی دانست و خود سعی فرمود و سایر آداب حج را از طواف و نماز و بالاخص بیان وجوب حجّ تمتّع را برای افرادیکه منزلشان از مکه دور است و بقاء این وجوب را تا روز قیامت مفصَّلا بر فراز کوه مَروه بعد از نزول جبر ائیل و آوردن وحی الهی بیان فرمود .

واما حِجَّۀُ الوَدَاع گویندبه جهت تودیع رسول الله با مسلمانان درضمن برخوردها وخطبه ها  و این تودیع بعد از رحلت آن حضرت در زمان کوتاهی که هفتاد روز بعد از غدیر خم و هشتاد روز بعد از خطبه درعرفات و در منی صورت گرفته بود ، معلوم و مشهودشد ؛ و مردم  را  تودیع  و توصیه نمودبه کتاب خدا : قرآن کریم ، و عترت خود :اهل بیت که تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند ؛ و دو متاع نفیس و پرارزش می باشندکه متمسکین به آنها هیچگاه گمراه نمی شوند .

واما حِجَّۀُ التَّمام و إکمال گویند به جهت نزول آیه کمال دین و تمام نعمت که به دنبال خطبه آن حضرت در روز غدیر خم بر مردم ارزانی شد ، ولله الحمد دین مردم کامل و نعمت خداوندی به تمامیت خود رسید .

جمعیت حجّاج

 لذا ازشهرمدینه آنقدرمسلمانان حرکت کرده اندکه قابل شمارش نیست؛ بطوریکه ، خواند امیر ، غیاث الدین حسینی – مُورِّخ شهیر- گوید :« در آن سفر سَیِّدَة النِّساء فاطمة زهراء و أُمَّهَات مؤمنین تمام در هودج ها نشسته همراه بودند ، و به روایتی یکصدو چهارده هزار ، و به قولی صدو بیست و چهار هزار کس در آن راه به خدمت حضرت رسالت پناه استسعاد یافته  زبان به تلبیه گشودند .»همچنین در بعضی روایات تا صدو هشتاد هزار نفر نقل کرده اند ،البته بایددانست که این جمعیت انبوه که با رسول الله به مکه حرکت کردند خصوص اهل مدینه و قراءاطراف بودند؛واماجماعتی که ازسایراماکن همچون یمن آمدند بر این مقدار افزوده می شد .

مسیر سفر

 حرکت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از مدینه بعد از نماز ظهر روز شنبه بیست وپنجم ذوالقعدة بوده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از نماز ظهر به سوی ذوالحُلَیفه که در یک فرسخی مدینه  است  حرکت کرد  و  نماز  عصر  را  در آنجا  بطور  قصر ( دو رکعت ) بجای آورد. روز یکشنبه بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به یَلیَل رسیدند و از آنجا حرکت کرده و شام را در شَرَفُ السَّیَاَله خوردند؛ و در همان جا نماز مغرب و عشاء را بجای آوردند ؛ و سپس به راه افتاده و نماز صبح را در عِرقُ الظَّبیَه خواندند؛و سپس در رَوحَا ء وارد شدند؛ و از روحاء نیز گذشته و نماز عصر را در مُنصَرَف گزاردند ، و نماز مغرب و عشاء را در مُتَعَشَّی خواندند و آنجا هم شام خوردند ؛ و نماز صبح را در أَثایَه بجای آوردند و در صبح سه شنبه به عَرج رسیدند ؛ و در عَرج که همان گردنه جُحفه است دردهان شتران، حِجَام(چیزی است که در دهان شتر می گذارند تا گاز نگیرد ، و هیجان نکند)  نهادند؛ودرروز چهارشنبه به سُقیا رسیدند؛وصبح پنجشنبه درأَبوَآء بودند؛و نماز را در آنجا گزاردند؛و در روز جمعه به جُحفه وارد شدند وازآنجا به قُدَید وارد شدند؛و در روز شنبه آنجا بودند و روز یکشنبه به عُسفَان رسیدندو ازآنجا که حرکت کرده و به غَمیم رسیدند؛ حاجیهای پیاده رو ؛ در مقابل آن حضرت صفّ کشیده ، و از راه رفتن شکایت کردند؛ حضرت دستور دادند که آنها بطور نَسَلان بروند(قدم رو و حرکت سریعی است که به حد دویدن نمی رسد) وچون پیادگان چنین کردند، در خود احساس  راحتی  نمودند ؛ و در روز دوشنبه  به مَرُّ الظَّهرَان رسیدند ؛ و از آنجا حرکت نکردند تا شب فرا رسید و در سَرِف آفتاب غروب کرد و نماز مغرب را نخواندند تا داخل مکه  شدند ؛ و چون به ثَنِیَّتَین  رسیدند ( دوگردنه است نزدیک به هم، متصل به مکه )در بین آن دو گردنه شب را به روزآوردند ؛ و در روز سه شنبه داخل مکه شدند؛ و البته می دانیم که چون پنجشنبه اول ماه ذوالحجة بوده است ( زیرا بدون هیچ اختلاف بطوریقین گفته اندکه روز عرفه که رسول الله در عرفات خطبه خوانده اند ، روز جمعه بوده است) روز ورود آن حضرت به مکه که روز سه شنبه است ششم ذوالحجة خواهد بود.

 بارسیدن روز نهم ذی الحجة مراسم حج آغاز شد.حضرت به موقف عرفات  و  سپس به مشعر رفتند ، و روز دهم  در منی قربانی و رمی جمرات وسایر اعمال را انجام دادند . سپس طواف و سعی وبعد ازآن اعمال دیگر حج را به ترتیب به انجام رساندند ، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن ر ا برای مردم بیان فرمودند . بدینسان تا پایان روز دوازدهم ذی الحجة اعمال سه روزه حج پایان یافت .

 

تحویل میراث انبیاء (علیهم السلام) به صاحب ولایت

 پس از پایان مراسم حج دستور الهی بر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) چنین نازل شد : « نبوت تو به پایان رسیده و روزگارت کامل شده است . اسم اعظم و آثار علم و میراث انبیاء را به علی بن ابیطالب بسپار که او اولین مؤمن است. من زمین را بدون عالمی که اطاعت من وولایتم بااوشناخته شودوحجت بعد از پیامبرم باشد رها نخواهم کرد». یادگارهای انبیاء (علیهم السلام) صحف آدم و نوح و ابراهیم (علیهم السلام) و تورات و انجیل و عصای موسی (علیه السلام) و انگشتر سلیمان (علیه السلام) و سایرِ میراثهای ارجمندی است که فقط در دست حجج الهی است و نزد انبیای گذشته و اوصیای ایشان دست به دست گشته تا آن روز که خاتم انبیاء(صلی الله علیه و آله وسلم) حافظ آن بود ، و اینک باید به اوصیای آن حضرت انتقال می یافت .پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، امیرالمؤمنین (علیه السلام)  را فرا خواند و مجلس خصوصی تشکیل دادندو ودایع الهی را به آن حضرت تحویل داد ، و بدینسان  میراث  ششهزار  ساله  انبیاء (علیهم السلام) به  امیر المؤمنین (علیه السلام) سپرده شد . این ودایع از امیرالمؤمنین (علیه السلام) به امامان بعد منتقل شده تاکنون که در دست مبارک آخرین حجت پروردگار حضر ت بقیه الله الاعظم (علیه السلام) است .

 

سلام به عنوان «امیر المؤمنین »

پیش از حرکت به سوی غدیر ، در مکه جبرئیل لقب «امیرالمؤمنین » را به عنوان اختصاص آن به علی بن ابیطالب (علیه السلام) از جانب الهی آورداگر چه این لقب در موارد دیگر نیز برای آن حضرت تعیین شده بود(همچنان که  پیامبردر توصیف امیرالمؤمنین فرمود : فَأنتَ یَا عَلی أمِیرُ مَن فِی الأرض وَ أمِیرُ مَن فِی السَّماء وَ أمِیرُ مَن مَضَی وَ أمِیرُ مَن بَقی وَ لا أمِیرَ قَبلَکَ وَ لا أمِیرَ بَعدَکَ «پس تو یا علی امیرهستی  برکسانی که درزمینند و امیر هستی برکسانی که در آسمانند و امیر هستی برکسانی که در گذشته بوده اند و امیر هستی برکسانی که در آینده خواهند بود و قبل از تو امیری نبوده است و بعد از تونیز امیری نخواهد بود»).

با این وجودپیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دستور دادند تا بزرگان اصحاب جمع شوند وطی مراسم خاصی نزد علی (علیه السلام) بروندوبه عنوان «امیرالمؤمنین » بر او سلام کنند و  «  السلام علیک یا امیرالمؤمنین » بگویند،وبدینوسیله درزمان حیات خود،از آنان اقرار بر امیر بودن علی (علیه السلام) گرفت .در اینجا ابوبکر و عمر به عنوان اعتراض به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)  گفتند : آیا  این  حقی از طرف  خدا  و رسولش  است ؟حضرت غضبناک شد و فرمود!

« حقی از طرف خدا و رسولش است . خداوند این دستور را به من داده است».

باری رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در کل سفر حِجَّةُ الوَدَاع از بدو حرکت از مدینه تا برگشت به مدینه مجموعاً شش خطبه خوانده اند : اول در روز هفتم ذو الحجة در مکه مکرمه،دوم در روز عرفه ، سوم در روز عید قربان ، چهارم دریوم القَرّ که روز یازدهم است در منی ، پنجم در یَومُ النَّفر الاول که روز دوازدهم است در منی و ششم در روز هجدهم ذی الحجة الحرام در وادی غدیر خم که بزرگترین عید عالم است.

اعلان عمومی حضور در غدیر

با اینکه انتظار میرفت پیامبر( صلی الله علیه واله وسلم) در این اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند ، ولی بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادی خود بلال دستو دادند تا به مردم اعلان کند :

فردا - روزچهاردهم ذی الحجة – همه باید حرکت کنند تا دروقت معین در « غدیر خم » حاضر باشند و کسی جز معلولان نبایدباقی بماند .

  

 

خروج از مکه

اینک پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پس ازدوری  ده ساله  از وطن خود مکه – بدون آنکه مدتی اقامت کنند تا مسلمانان به دیدارش بیایندو مسائل خودرا مطرح کنند – با پایان مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در« غدیر » امر نمودند.

 داستان نصب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در غدیر خم به مقام ولایت کلّیّه کبرای الهیّه ، از داستانهای بسیار مهم تاریخ اسلام است زیرا در حقیقت این واقعه بیانگر بقاء رسالت پیامبر اکرم و دوام دوره ولایت  الهیّه آن حضرت در تجلی گاه وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است .

غدیر نمایشگاه اتّحاد و پیوند رسالت به امامت ، ونبوت به ولایت است ، وحکایت ازآن می کند که همچون دو پستانی  هستند که  برای  اشراب  و ارضاع طفل شیرخوار پیوسته ملازم و مقارن ورفیق یکدیگرند؛ویا همچون دونهالی که ازیک ریشه وبن روئیده شده وبهم پیوسته اند .

غدیر نمایشگاه علیُّ منی و أنامِنهُ در برابر دیدگان جمیع خلائق و همگی امت ؛ و اعلان و اعلام این واقعیت به جهانیان تا روز بازپسین است .

غدیر محل ظهورحقائق مخفیّه وبواطن مختفیه؛وارشادوهدایت مردمان به این راه است

غدیر صراط مستقیم وشاهراه أعلای انسانیّت به مقام عرفان و ولایت کلّیّه حق است .

غدیر مقام قالب گیری قضاء کلّیّه الهیّه به عالم قدر ، و اندازه گیری و تعیین و تشخیص و معرفی نور نا محدودحضرت احدیت در اسماء و صفات مرئی و مشاهد خلق ، و ر بط قدیم و حادث و نزول تجرّد و بساطت در قیود و حدود امکانیه برای دسترسی همه خلائق و استفاده از ماء مَعِین و آبشخوار فیض و رحمت و سعادت و برکت است .

غدیر روز تاجگذاری و عمامه گذاری رسول الله با دست شریف خود بر سر مولی الموحدین است .

غدیر روز مَن کُنتُ  مَولاهُ فَعَلیٌّ مَولاهُ است .

غدیر روز اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادِمَن عَادَاهُ وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ است .

غدیر روز بیعت با حق است ، ر وز سرسپردگی است ، روزمبادله و معامله نفس با خداوند نفس ، روز داد و ستد جنود شیطان با جنود رحمان ، روز فراق ظلمت و ورود در جهان روشنی است .

غدیر روز محک است روز تمایز ایمان و کفر ، و خلوص و نفاق ، و صفا و حیله و نور و تاریکی است.

غدیر روز درخشش خورشید عالمتاب از پس پرده های ابر گران ، و تابش بر دلهای جانداران است .

غدیر روزتعریف راستین و برکناری خوف از شیطان وسرآمدن زمان تَقِیه ، و وحی امر الزامی بر  لزوم کشف حجاب حقیقت از روی چهره ولایت ، وابرازهُوَ هویت است .

غدیرروزبَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علیُّ أَصبَحتَ وأَمسَیتَ مَولایَ ومَولَی کُلِّ مؤمن ومؤمنةٍ است.

غدیر روز عید اکبر: روز بلند کردن رسول خدا علی بن ابیطالب را در مَرأی و مَسمَع مردم و خواندن خطبه و امر به تسلیم امّت در برابر اوامر و نواهی مولای متقیان است .

 

 

معرفی امیرالمؤمنین در طول حیات پیامبر

البته بایداین نکته را هم بگوییم که معرفی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مقام امامت تنها در روز هیجدهم ذی الحجة الحرام سنه دهم هجرت در ضمن حجة الوداع در وادی غدیر خم در دو میلی از زمین جحفه نبوده است ؛ بلکه آن روز ، روز نصب کلی و معرفی برای همگان و اعلان و اعلام به عموم امّت  بوده است  و گرنه درطول دوران زندگانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضر ت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در مجالس و محافل عدیده ، در خَلوَت و جَلوَت در صلح و جنگ در مکه و مدینه برای هردسته و هر جمعیتی که با آنحضرت تماس داشتند مقامات و درجات و امامت وولایت و وصایت و خلافت و أُخوت و سایر مزایا و فضائل  او را  می شمردند .

امیر المؤمنین (علیه السلام) در کعبه متولد شد ، و چون قنداقه اش را به دست رسول الله دادند ، سوره قَد أَفلَحَ المؤمنون را قرائت کرد ، و در دامان رسول خدا بزر گ شد و  اولین مردی است که به رسول خدا ایمان آورد ، در حالیکه ده ساله بود.

در اولین روزی که پیامبر اکرم دعوای نبوّت خود را جهاراً اعلام فرمود ، و مجلس از خویشاوندان خودترتیب د اده ، و اقوام و عشیره خودرا به کمک و مساعدت خود، در حمل بار نبوّت و مساعدت و معاونت در انجام رسالت دعوت کرد و جز این طفلِ عاشقِ جان باخته بیدارِ هشیار کسی جواب مساعد نداد ؛ علی را به مقام وزارت و ولایت و خلافت خود برگزید.

در آن روز فرمود:فَأَیُّکُم یُوَازِرُنی هذا الأَمرَوَأَن یَکُونَ أَخی وَ وَصِیّیِ وَ خَلِیفَتی فیکُم مِن بَعدِی ؟ «  کدام یک از شما مرا در این امر نبوت و انجام دستورات الهیّه کمک و معاونت می کند ، و اینکه برادر من ووصی من و خلیفه من در میان شما بعد از من بوده باشد !؟ » علی چون گفت : أَنَا یَا رَسُولَ اللهِ ! « من در این امر، مُعِین وَ وزیر تو هستم ای رسول خدا »

رسول خدا فرمود : انَّ هذا اخِى وَ وَصِيِّى وَ خَليفَتى فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اطِيعُوا

 «به درستى كه اين (على) برادر من و وصىّ من و جانشين من در ميان شما خواهد بود، پس گوش به فرمان او داريد و از او اطاعت كنيد.»

دراینجا می بینیم که نصب امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مقام وزارت و خلافت و وصایت از همان ابتدای بعثت ، و همان  روز اعلان  نبوت  به  قریش ،طبق تعیین رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بر اساس آیه إنذار : وَ أَنذِر عَشیرَتَکَ الأَقرَبینَ ، و حدیث عشیره بوده است . و این معنی به وضوح دلالت داردبر آن که مقام رسالت و مقام امامت پیوسته بایکدیگرندوقابل انفکاک وجدایی نیستند. رسالت بدون وزارت و خلافت اساس ندارد و نبوت بدون ولایت اصل وریشه ندارد؛ ولایت پاسدار رسالت است،امامت نگهبان نبوت است و وجود مُحدثه وحی و انزال توسط رسول الله به واسطه وجودمُبقیه نگهداری وپاسداری امیرالمؤمنین به مقام کمال وتمام خودمی رسد،

أَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلَامَ دِیناً1

« امروز من دین شما را برای شما کامل کردم ؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم ؛ و خوشایندداشتم که اسلام دین شما باشد » .

و همچنین پیامبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) راکراراً و مراراً ؛ أَمیرُالمؤمنین و سَیِّدُ المُسلِمینَ و الإِمامُ وَ الحُجَّةُ وَ الوَصِّیُ وَ سَیِّدُالعَرَب وَ سَیِّدٌ فی الدُّنیا وَ الأخِرَةِ وَ سَیِّدُ  الأَوصِیاءِ وَ سَیِّدُالخَلائِقِ وَ سَیِّدُ الوَصِیِّینَ وَ أَمیرُالبَرَرَةِ وَ إِمَامُ البَرَرَةِ وَ خَیرُالبَشَرِ وَ خَیرُ الأُمَّةِ وَ خَیرُالوَصِیِّینَ وَ خَیرُالخَلقِ بَعدَ رَسُولِ اللهِ خوانده است .

یعنی : « علی بن ابیطالب سپهسالار مؤمنین و سید و آقای مسلمین ؛ و امام و حجت خدا و وصی و سید و آقای عرب ؛ و سید و آقای دنیا و
آخرت ، و سید و آقای اوصیای پیامبران ، و سید و آقای همه خلائق و مردمان و سپهسالار نیکان ، و امام و پیشوای خوبان ، و بهترین افراد بشر ،

و بهترین افراد امّت ، و بهترین وصی از اوصیای پیغمبران و بهترین آفریدگان بعد از رسول خدا است ».

1- (سوره مائده آیه 3)

 

در غزوه تبوک که پیامبر می رفت ، و علی را در مدینه بجای خود به عنوان خلافت گذاشت به او فرمود : أَنتَ مِنیِ بِمَنزِلَهِ هارُونَ مِن مُوسی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبیَّ بَعدِی .

« منزله و میزان تو نسبت به من،همان منزله و میزان هارون است به موسی ، با این تفاوت که بعد از من پیغمبری نیست » . یعنی در تمام جهات وخصوصیاتی که هارون نسبت به موسی داشت – غیر از مسئله نبوت که چون  پس از من پیغمبری نخواهد آمد ، تو پیغمبر نخواهی بود  –  تو مانند هارون هستی ! یعنی تو برادر منی ؛ تو وصی منی ! توخلیفه و جانشین من بعد از منی ! تو وزیر و معین و نگهدارنده نبوت منی !

پیغمبر فرمود : إِنِّی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ : کتابَ اللهِ و عِترَتی ؛ وَ إِنَّهُمَا لَن یَفتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الحَوضَ

«ای مردم!من درمیان شمادوچیز نفیس وگرانبها ازخود به یادگارمی گذارم : کتاب خداوعترت من اهل بیت من؛واین دوچیزهیچگاه ازهم جدا نمی شوند، تا هر دو با هم در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند »

پیغمبر فرمود: مَثَلُ أَهلِ بَیتی مَثَلُ سَفِینَهِ نُوحٍ ،مَن رَکِبَها نَجَی، وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا غَرِقَ .

« مثال اهل بیت من در میان شما ، مثال کشتی نوح است ؛ کسی که در آن سوار شود نجات پیدا می کند؛ و کسی که از سوار شدن خودداری کند، غرق می گردد ».

مراد از اهل ذکر در آیه فَا سئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ1

« از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید» اهل بیت می باشند.

مرادازحَبل خدا درآیه و اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا.2

«همگی به ریسمان خداچنگ زنیدوتفرقه وجدایی مکنید » اهل بیت رسول خدا هستند.

آنان صراط مستقیم وعروة وثقی هستندکه:لایَقبَلُ اللهُ الأَعمالَ مِنَ العِباد إِلَّابِوِلَایَتِهِم عَلیّاً

« خداوند اعمال بندگان را نمی پذیرد مگر آنکه آنان علی را ولی و مولای خود بدانند ».

مراد از نعیم در آیه شریفه ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ .3

« وسپس شما درباره نعمت ونعیم موردبازرسی قرارخواهیدگرفت» ، نعمت ولایت است.

 

1- (آیه 43 ، نحل )

2- (آیه 103 ، آل عمران )

3- (آیه 8 ، تکاثر )

 

و مراد از مواخذه وسئوال در آیه وَقِفُوهُم إِنَّهم مَسئُولُونَ .1

« ایشان را در موقف قیامت نگهدارید ، که باید مؤاخذه و موردسئوال واقع شوند» سئوال و مواخذه از ولایت است .

پیغمبر فرمود : لَا یَجُوزُ أَحَدٌ  عَنِ الصِّراطِ إِلَّا وَ کَتَبَ لَهُ عَلیٌّ الجَوَازَ

« در روز بازپسین هیچکس از صراط دوزخ عبور نمی کند ؛ مگر آنکه علی بن ابیطالب برای او پروانه عبور بنویسد ».

پیغمبرفرمود:عَلیٌّ قَسیمُ الجَنَّةِ وَالنَّار«علی تقسیم کننده بهشت وآتش است»

پیغمبر فرمود : عَلیٌّ مَعَ القرآنِ و القُرآنُ مَعَ علیٍّ

« علی با قرآن است و قرآن با علی است »

پیغمبر فرمود : عَلیٌّ مِنِّی وَ أَنا مِنهُ

« علی از من است ، و من از علی هستم »

پیغمبر فرمود  : عَلیٌّ مِنِّی کَنَفسِی وَ کَرَأسِی مِن بَدَنِی

«نسبت علی بامن مثل نسبت نفس من بامن است،ومثل نسبت سرمن با بدن من است »

 

 

1-(آیه 24 ، الصافات )

 

پیغمبرفرمود:عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلیٍّ؛ اللَّهُمَّ أَدِرِ الحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دَارَ.

« علی با  حق است و حق  با علی است ؛  بار پروردگارا  حق را به حرکت و گردش در آور هرجا که علی می گردد و حرکت می کند ».

پیغمبر فرمود : علیٌّ خَیرُ البَشَر ، مَن أبَی فَقَد کَفَرَ

« علی بهترین افراد بشر است ، و کسی که این حقیقت را انکار کند حقاً کفر ورزیده است ».

مرادازاولوالامردرآیه:أطیعُواالله وَأطیعُوا الرَّسولَ وَاُولِی الأَمرِمِنکُم. (آیه59 ،النساء)

« خداوندرا اطاعت کنید؛ و از رسول خدا اطاعت کنید؛ و از صاحبان امری که از شما هستند »  امیرالمؤمنین  و  ائمه  معصومین  (سلام  الله  علیهم اجمعین) هستند .

آیه تطهیر: اِنَّمَا یُریدُاللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرَّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً1

« حقاً اینست و جز این نیست که خداونداراده قطعیّه تکوینیه و تشریعیه نموده است که : هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل البیت بزداید ؛ و شما  را  به مقام  طهارت  مطلقه  برساند»  در باره رسول خدا وامیرالمؤمنین وحسن و حسین (علیهم السلام) و به کلّیّت وعمومیّت در باره ائمه دوازده گانه معصومین نازل شده است .

1-(آیه33 ،الأحزاب)

 

و مراد از صراطی ( راه خدا ) در آیه : وأنَّ هَذَا صِراطی مُستَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ .1

« و اینست صراط من که مستقیم است ، پس شما از این صراط پیروی کنید ، و از این راه در آیید، و دنبال راههای مختلف نروید که شما را از راه خدا باز می دارد ، و متفرق و متشتت می گرداند » راه مستقیم و صراط خدا را ه علی بن ابیطالب است .

پیغمبر فرمود : اَنَا مَدینَهُ العِلمِ وَ عَلِیٌّ بابُهَا .

« من شهر علم می باشم ؛ و علی در آن است ».

پیغمبر فرمود: یَا عَلِیُّ لاَیُحِبُّکَ اِلَّا مؤمن وَلَا یُبغِضُکَ اِلّا مُنَافِقٌ

« دوست ندارد تو را مگر مؤمن ! و دشمن ندارد تو را مگر منافق !»

ازهمه اینهاگذشته دراثربخشش خاتم به سائل درحال رکوع درمسجدپیامبر( صلی ا لله علیه و اله و سلم) آیه ولایت فرودآمد ؛ و صریحاً به طور حصر و انحصار آن حضرت را در طراز رسول خدا به ولایت الهیّه ، ولیِّ مسلمین قرار داد .

اِنَّمَا وَ لیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلَوةوَیُوتُونَ الزَکَوةَ وَهُم راکِعُونَ2

1- (آیه153 ،الأنعام)

2- ( سوره مائده آیه 55  )

 

« اینست و جز این نیست که ولی و صاحب اختیار و مدبر و أولی به شما از خودشما  خدا و رسول خدا و کسانی که اقامه نماز میکنند و زکات و صدقه را در حال رکوع می دهند می باشند ».

و این آیه در سوره مائده است ؛ و چنانکه می دانیم این سوره ، آخرین سوره ای  است که  به رسول الله  نازل  شده  است  ؛  و  این  آیه  بعد از حجة الوداع در مدینه در طول هفتاد روزی که از غدیر خم تا روز رحلت رسول الله بوده است وحی گردیده است .

ودر  همان ایام کسالت ، ر سول خدا دستور دادند ، تمام درهایی ر ا که از خانه های مجاور اصحاب به مسجد رسول الله باز کرده بودند،همه را بستند و بطور کلی مسدود نمودند ؛ تا راهی از آن منازل به مسجدنبوده باشد ،  مگر  درِ  خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که به دستور رسول خدا با ز گذاردند و مسدود نکردند.

باری تمام این مطالب وقایعی است که راجع به امیرالمؤمنین (علیه السلام) درزمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) واقع شده است ؛ و اینها ونظایر اینها که شمارش آنها بسیاراست همه دلالت بر قرب شدید و روحانیّت اکید و ولایت آن حضرت با ولایت رسول خدا می کند ؛ و اگر کسی اصولاً از عنوان وصی بودن و خلافت آن حضرت نیز هیچ سابقه ذهنی نداشته باشد ، مانند یک شخص خارجی مذهب مثل یهودی یا نصرانی ، و ا ین مطالب را ببیند ، بدون شک می گوید ؛ این مقام بدون تردید مقام خلافت و ولایت و امامت بعد از رسول است .

بهر حال این مقدار از سخنان پیامبر  و فضائل امیرالمؤمنین (علیهما السلام) را که قطره ای از اقیانوس بی کران فضائل آن حضرت هم نیست در اینجا آوردیم تا مشخص شود مسئله امامت وولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ازاول بعثت با نبوت پیامبر اکرم همراه بوده ولی درحجة الوداع ودرغدیرخم شدت وقوت وبروزوظهوربیشتری پیدا کرده ودر مجمع علنی ورسمی با حضور همه مسلمانان به انجام رسیده است.

توقف

  پیامبر اکرم راجع به توصیه به اهل بیت و لزوم رجوع به کتاب خدا و عترت چند بار خطبه خوانده وزمینه راتا سرحد امکان برای اعلان عمومی ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مساعد می نمود، همین که کاروان رسول خدا به غدیر خم رسید ، که نزدیک جحفه و آنجا محل انشعاب راه مدینه و راه مصر و راه شام است ، باز جبرائیل نازل شد :

یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُ نزِلَ إِلَیکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لَا یَهدِی القَومَ الکَافِرِینَ1

 

1-(آیه67 ، مائده)

 و این نزول در غدیر خم در روز هیجدهم ذوالحجة بود به اتفاق جمیع مورخین و طبق آنچه آوردیم باید در روز یکشنبه باشد.

اینجا جبرائیل امر میکند که رسول خدا توقف کند ، و علی را به عنوان سید و سالار و امام خلق معرفی نماید ، و آنچه از ولایت در باره علی به پیامبر رسیده ، و از طرف خدا تبلیغ شده به مردم ابلاغ نماید ؛ که علی ، ولی و مولای تمام خلائق است , و اطاعت از او برای جمیع مردم واجب است .

در این حال بود که قسمت مقدم کاروان و جمعیت حجاج به جُحفه رسیده بودند ؛ و قسمتی در عقب بوده ؛ و هنوز به رسول الله نپیوسته بودند؛ پیامبر در غدیر توقف فرمود؛ و دستور داد که قسمت جلو که به جُحفه رسیده اندبرگردند ؛ و انتظار کشید که قسمت پشت سر نیز رسیدند و همه را در آن مکان متوقف ساخت . و نیز دستور داد که زیر پنج درخت بزرگی را که نزدیک بهم بودند و از جنس سَمُر بودند ؛ جاروب زدند وپاک کردند؛وامرفرمود کسی در این ناحیه ای که زیر پنج درخت است نزول نکندوننشیند. چون همه حجاج از جلو و عقب رسیدند ؛ و همگی با جماعت رسول الله در آن مکان مجتمع گشتند ؛ و زیر درخت ها پاک و پاکیزه شد ؛ و اینک موقع نماز ظهر رسیده بود ؛ پیامبر به زیر درختها تشریف آورد ؛ و امر فرمودمردم آمدند ؛ و نماز ظهر را با رسول خدا بجا آوردند . و آن روز بسیار گرم بودبه طوری که مردم که در آن صحرا حاضر شدند ؛ از شدت گرمای آفتاب تابیده بر روی زمین و بر روی ریگ های داغ شده ، مقداری از ردای خود را در زیر پاها می انداختند ؛ و  بر روی آن می نشستند؛ و مقداری از آن را برسرشان می افکندند .

و برای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) سایبانی درست کردند؛ بدین طور که پارچه ای را بر روی یکی از آن درختان سَمُرَه افکندند تا مظلّه ای درست شد . و از جمع کردن جهازهای شتران و انباشتن به روی هم در زیر  آن سایبان منبری ترتیب دادند.

چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از نماز ظهر فارغ شد؛ بر آن منبر جهازی بالا رفت و در حالیکه در وسط جمعیت قرار گرفته بود ( و امیرالمؤمنین هم یک پله پایین تر از پیامبر بر روی منبر ایستاه بودند و پیامبر دست بر شانه امیرالمؤمنین بودند ) صدای خود ر ا به خواندن خطبه بلند کرد و به طوری بلندخطبه می خواندکه صدایش را به همه جمعیت می رساند .

 

 

 

خطبه غدیر

سخنرانی تاریخی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در یازده بخش قابل ترسیم است :

حضرت در اولین بخش سخن، به حمد و ثنای الهی پرداختندو صفات قدرت و رحمت حق تعالی را ذکر فرمودند ، وبعد از آن به بندگی خود در مقابل ذات الهی شهادت دادند .

در بخش دوم ، سخن را متوجه مطلب اصلی نمودند و تصریح کردندکه باید فرمان مهمّی در باره علی بن ابیطالب  ابلاغ کنم ، و ا گر این پیام را نرسانم رسالت الهی را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.

در سومین بخش ، امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرین روز دنیا اعلام فرمودند تا همه طمعها یکباره قطع شود. از نکات مهم در سخنرانی حضرت ، اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسانها و در طول زمانها و در همه مکانها و نفوذ کلماتشان در جمیع امور بود و نیابت تام ائمه (علیهم السلام) را از خدا و رسول در حلال و حرام و جمیع اختیارات اعلام فرمودند .

 در بخش چهارم خطبه ،  پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) با بلند کردن و معرفی امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَ ا عَلیٌّ مَولَاهُ ، اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ  «هرکس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر بوده ام این علی هم نسبت به او صاحب اختیار تر است خدایا دوست بدار هرکس علی را دوست بدارد ، و دشمن بدار هرکس او را دشمن بدارد ، و یاری کن هرکس او را یاری کند، و خوار کن هرکس او را خوار کند »

سپس کمال دین و تمام نعمت را با ولایت ائمه (علیهم السلام) اعلام فرمودندو بعد از آن خدا و ملائکه و مردم را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.

در بخش پنجم حضرت صریحا فرمودند :« هرکس از ولایت ائمه( علیهم السلام) سرباز زند اعمال نیکش سقوط میکند و در جهنم خواهد بود » بعد از آن شمه ای از فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را متذکر شدند.

بخش ششم از سخنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جنبه غضب الهی را  نمودار کرد. حضرت با تلاوت آیات عذاب و لعن از قرآن فرمودند :«منظور از این آیات عده ای از اصحاب من هستندکه مأمور به چشم پوشی از آنان هستم ، ولی بدانند که خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصرین حجت قرارداده،وچشم پوشی ازآنان در دنیا مانع از عذ اب آخرت نیست ».

سپس به امامان گمراهی که مردم را به جهنم می کشانند اشاره کرده فرمودند:« من از همه آنان بیزارم » اشاره رمزی هم به «اصحاب صحیفه ملعونه » داشتندو تصریح کردندکه بعد از من مقام امامت را غصب میکنند و سپس غاصبین را لعنت کردند.

در بخش هفتم حضرت تکیه سخن را بر اثرات ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) قرار دادند و فرمودند:«اصحاب صراط مستقیم در سوره حمد شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند» سپس آیاتی از قرآن در باره اهل بهشت تلاوت فرمودندو آنها را به شیعیان و پیروان آل محمد(علیهم السلام) تفسیرفرمودند آیاتی هم در باره اهل جهنم تلاوت کردند و آنها را به دشمنان آل محمد (علیهم السلام) معنی کردند .

دربخش هشتم مطالبی اساسی درباره حضرت بقیه الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی ارواحنا فداه  فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره کردند وآینده ای پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانیان مژده دادند.

در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با علی بن ابیطالب دعوت می کنم  . پشتوانه این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده ام و علی هم با من بیعت نموده است ، پس این بیعت که از شما میگیرم از طرف خداوند وبیعت با حق تعالی است .

در دهمین بخش حضرت در باره احکام الهی سخن گفتند که مقصود بیان چندپایه مهم عقیدتی بود: از جمله اینکه چون بیان همه حلالها و حرامها توسط من امکان ندارد با بیعتی که از شما در باره ائمه (علیهم السلام) می گیرم حلال و حرام را تا روز قیامت بیان کرده ام زیرا علم و عمل آنان حجت است . دیگر اینکه بالاترین امر به معروف و نهی از منکر ، تبلیغ پیام غدیر درباره امامان( علیهم السلام) وامر به اطاعت از ایشان و نهی از مخالفتشان است .

در آخرین مرحله خطابه ، بیعت لسانی انجام شد و حضرت فرمودند :

 « خداوند دستورداده تا قبل از بیعت با دست، از زبانهای شما اقرار بگیرم » سپس مطلبی را که می بایست همه مردم به آن اقرار میکردند تعیین کردند که خلاصه آن اطاعت از دوازده امام (علیهم السلام) و عهدو پیمان بر عدم تغییر و تبدیل و بر رساندن پیام غدیر به نسلهای آینده و غائبان از غدیر بود. در ضمن بیعت با دست هم حساب می شد زیرا حضرت فرمودند:« بگویید با جان و زبان و دستمان بیعت می کنیم ».

کلمات نهایی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دعا برای اقرار کنندگان به سخنانش و نفرین بر منکرین اوامر آن حضرت بودو با حمد خداوند خطابه حضرت پایان یافت.

 

بیعت

 پس از اتمام خطبه ، صدای مردم بلندشد که : « آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم » بعد به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست می دادند.

ازسویی حضرت درروزغدیرفرمودند:«به من تبریک بگویید،به من تهنیت بگویید،زیرا خداوندمرابه نبوت واهل بیتم را به امامت اختصاص داده است» و ازسوی دیگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به منادی خود دستور دادندتا بین مردم گردش و این خلاصه غدیر را تکرار کند« مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَ ا عَلیٌّ مَولَاهُ،اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَعَادِ مَن عَادَاهُ وَانصُرمَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ »تا به عنوان تابلویی از غدیر در ذهنها نقش ببندد .

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پس از فرود از منبر دستور دادند تا دو خیمه برپا شود  . یکی را مخصوص خود قرار دادند و در آن جلوس فرمودند و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور دادند تا در خیمه دیگر جلوس نماید ، و امر کردند تا مردم جمع شوند . پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و تبریک و تهنیت می گفتند . سپس در خیمه مخصوص امیر المؤمنین (علیه السلام) حاضر می شدندو به عنوان امام و خلیفه  بعد از پیامبر شان با آن حضرت بیعت میکردند و به عنوان « امیرالمؤمنین »  بر او سلام می کردندو این مقام والا را تبریک می گفتند این برنامه چنان حساب شده بود که همه مردم در آن شرکت کردند . ولی ابوبکر و عمر  ( با آنکه پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند و البته بلافاصله بعد از رحلت و شهادت پیامبر اولین کسانی بودند که بیعت خدا را شکستند ) قبل از بیعت به صورت اعتراض پرسیدند : آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش ( یعنی : از جانب خود می گویی ؟) حضرت فرمود :« از طرف خدا و رسولش است . آیا چنین مسئله بزرگی بدون امر خدا وند می شود ؟ و نیز فرمودند: «آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی، امیرالمؤمنین است ».

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دستور دادند تا زنان هم با آن حضرت بیعت کنند و به عنوان «امیرالمؤمنین » سلام کنند و به حضرتش تبریک و تهنیت بگویندو این دستور را در باره همسران خویش مؤکّد داشتند .

بر ای این منظور دستور دادندتا ظرف آبی آوردند و پرده ای بر روی آن زدند بطوری که زنان درآن سوی پرده با قراردادن دست خود درآب وقراردادن امیرالمؤمنین (علیه السلام)  دست خود را در سوی دیگر با آن حضرت بیعت کنندو بدین صورت بیعت زنان هم انجام گرفت برنامه بیعت تا سه روزادامه داشت واین مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند وبه این ترتیب همه جمعیت ازمرد و زن بدون استثناء با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت کردند.

پیامبر در این مراسم عمامه خود را که سَحاب نام داشت ، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) بستند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت قرار دادند .

در مر اسم سه روزه غدیر حسّان بن ثابت شاعر بز رگ عرب هم حضور داشت و با اجازه پیامبر اولین غدیریه را که همانجا سروده بود در مقابل همه حضار قرائت کرد .

همچنین حاضرین  پس از خطبه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)  مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدندکه در کنار مردم ایستاده بودو می گفت :

« به خدا قسم روزی مانندامروز هرگز ندیدم . چقدر کار پسر عمویش را مؤکّد نمود، و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش آن را بر هم نمی زند . وای بر کسی که پیمان او را بشکند». در اینجا عمر نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت : شنیدی این مرد چه گفت ؟! حضرت فرمود آیا او را شناختی ؟ گفت نه حضرت فرمود : « او روح الأمین جبرئیل بود . تو مواظب باش این پیمان را نشکنی ، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود»!

 

آخرین ساعات

 در آخرین ساعات روز سوم حَرثِ بنِ نُعمان فَهری به نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حالی که بر روی شتر خودسوار بود آمد، تا به أبطح رسید و از شتر خود پیاده شد  و شتر را خوابانید ، آنگاه به پیغمبر گفت : یا محمد ! تو از جانب خداوند ما را امر کردی که شهادت دهیم : جز خداوند معبودی نیست ، و اینکه تو فرستاده و پیامبر از جانب خدایی ! و ما اینها را قبول کردیم و پذیرفتیم ! و تو ما را امر کردی که در پنج نوبت نماز بخوانیم ، و ما پذیرفتیم !  و تو ما را امر نمودی که زکات اموال خود را بدهیم و ما پذیرفتیم ! و تو ما را امر کردی که یک ماه روزه بگیریم ، و ما پذیرفتیم ! و تو ما را امر کردی که حج انجام دهیم و ما پذیرفتیم !  و پس از اینها به اینها راضی و قانع نشدی تا آنکه دو بازوی پسر عمویت را گرفته و برافراشتی ، و او را بر ما سَروَری و آقایی دادی و  گفتی : مَن کُنتُ  مَولَاهُ فَعلیٌّ مَولَاهُ آیا این کاری که کردی از جانب خودت بود ، و یا از جانب خداوند عزوجل ؟!

پیغمبر فرمود: سوگند به آن که جز او خداوندی نیست ، این از جانب خدا بوده است ! حرث بن نعمان ، پشت کرد و به سوی شتر خودمی رفت و می گفت : « بار پروردگارا اگر آنچه را که محمدمی گوید ، حق است ، سنگی از آسمان بر ما ببار ، و یا آنکه عذاب دردناکی برای ما بفرست ».

حرث بن نعمان ، هنوز به شتر خودنرسیده بود که خداوند سنگی از آسمان بر او زد ، و آن سنگ بر سرش خورد ، و از دُبُرَش خارج شد ، و او را کشت ؛ و خداوندعزوجل این آیه را فرستاد :سَئَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ – لِلکَافِرینَ لَیسَ لَهُ دَافِعٌ – مِنَ اللهِ ذِی المَعَارِجِ .1

« درخواست کننده ای از عذ اب روز قیامت که حتما واقع شدنی است پرسش کرد ؛ آن عذابی که برای کافران است و هیچ امری جلوی آن را نمی تواند بگیرد و آن عذاب از خداوند است که مالک درجات و طبقات آسمانهاست »آری کسی که  منکر ولایت  آن  حضرت باشد  با وجود علم ،  در برابر رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) مستَحق چنین نکال و نقمتی است ، زیرا که او منکر اصالت و واقعیت تشریع و تکوین است و لایق بَوار و نابودی .

باری بدین ترتیب پس ازسه روزمراسم غدیرپایان پذیرفت وآن روزها به عنوان«أیامُ الولایة » در ذهنها نقش بست . خبر واقعه غدیر در شهر ها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید و بدون شک توسط مسافران و ساربانان و بازرگانان تا أقصی نقاط عالم آن روز یعنی ایران و روم و چین پخش شد و غیر مسلمانان هم از آن با اطلاع شدند .

 

  1- ( سوره معارج آیات 1 تا 3 )

لذا افراد مُنصف و عاشقِ هدایت، به دنبال آگاهیِ اکمل، از آنچه اتفاق افتاده بود حرکت کرده و پرسش مینمودند؛ امّا دستهای شیطانی و مرموز دشمنان اسلام با تمام قدرت برای مقابله با این حقیقت، کمربسته بودند و نمی خواستند امّتهای دیگر از حقیقت جریان آگاه شوند.

از جمله کعب الأحبار یهودی که برخی او را اوّلین «صهیونی» می دانند با خدعه و نیرنگ در زمان خلیفه دوم خود را مسلمان معرفی کرد و به اسلام تظاهر نمود و از هیچ تلاشی برای نابودی اساس اسلام دریغ نکرد.

یکی از جنایات او در تاریخ وسوسه برای جابجائی غدیر به عرفه بوده است.او به خلیفه دوم گوشزد کرد که اگر امّتهای غیرامّت اسلام از حقیقت غدیر آگاه شوند آن را عید میگیرند و بر آن اتفاق و اجتماع پیدا میکنند.

- در کتاب الدرالمنثور ج 2 ص 258  وارد است که: أخرج ابن جرير عن قبيضة بن أبى ذؤيب قال قال كعب لو ان غير هذه الامّة نزلت عليهم هذه الآية لنظروا اليوم الذي أنزلت فيه عليهم فاتخذوه عيدا يجتمعون فيه فقال عمر و أى آية يا كعب فقال الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ فقال عمر لقد علمت اليوم الذي أنزلت و المكان الذي نزلت فيه نزلت في يوم جمعة و يوم عرفة و كلاهما بحمد الله لنا عيد-.

 این صحبتها از جمله مسائلی بود که باعث شد خلیفه دوم آیه الیوم أکملت لکم دینکم ، که بدون هیچ شکی راجع به روز عید غدیر و واقعه نصب علنی مولانا امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه بلافصل و امام واجب الإطاعۀ،است را به روز عرفه تحریف و معرفی کند و مردم را به انحرافی دیگر بکشاند.

ابن راهويه و عبد بن حميد، از أبو العالية با اين لفظ روايت كرده‏اند كه: در نزد عمر بودند و سخن از اين آيه(آیه إکمال ) به ميان آمد؛ مردى از اهل كتاب گفت: اگر ما مى‏دانستيم در چه روزى اين آيه نازل شده است آنرا عيد مى‏گرفتيم. عمر گفت: الْحَمد للهِ الَّذى جَعَلَهُ لَنَا عِيداً وَ الْيوْمَ الثّانى، نَزَلَتْ يومَ عَرَفَة وَ يَوْمُ الثَّانِى النَّحْرُ فَأكمَلَ لَنَا الْأمرَ فَعَلِمْنَا أنَّ الْأمْرَ بَعْدَ ذَلِك فِى انتقَاص.

 «حمد خداوند راست كه آنرا براى ما عيد گردانيد؛ و روز دوّم را. اين آيه در روز عرفه نازل شد و روز دوّمش روز عيد قربان بود. خداوند امر را براى ما كامل كرد، و ما دانستيم كه از اين به بعد اين امر رو به نقصان است».

باری این توطئه بدنبال توطئه ها و خیانت های قبلی منافقین و با خدعه و نیرنگ کعب الأحبار یهودی صورت گرفت و افرادی را به گمراهی کشانید.

من نمی دانم مگر خلیفه دوم این آیه را نخوانده است که : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ  بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

 چرا که اولاً خداى سبحان در اين آيات مؤمنين را از اينكه يهود و نصارا را اولياى خود بگيرند، بر حذر داشته وثانیاً با شديدترين لحن تهديدشان مى‏كند که در صورت عدم اطاعت از امر خدا شما هم از همانها خواهید بود و إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ، فتدبّر.             

 

صحیفه ملعونه اول

در راه بازگشت به طرف مدینه امضاء کنندگان صحیفه ملعونه اول و دیگر منافقین در یک گروه چهارده نفری نقشه قتل پیامبر را کشیدند و تا مرحله اجراء هم پیش رفتند ولی به إذن خدا و معجزه الهی نتوانستندموفّق شوندو خداوندآنها را رسوا کرد.

 داستان ازاین قراربود که: دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمانی بستند ، وآن این بود که :اگرمحمد از دنیا رفت یا کشته شدنگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود.

سه نفر دیگر هم در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند،و اولین قرارداد ومعاهده را درکنار کعبه بین خود امضاء کردند ، وآن را داخل کعبه زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنان به پیمانشان باشد.

یکی از این سه نفر معاذ بن جبل بود،او گفت « شما مسئله را از جهت قریش حل کنید ، و من در باره انصار ترتیب امور را خواهم داد » !

از آنجا که « سعد بن عبادة » رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با ابوبکر و عمر هم پیمان شود ، لذا معاذبن جبل سراغ بشیربن سعید و اسید بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه «اوس » و «خزرج» نفوذ و حکومت داشتند آمد و آن دو را با خود برسر غصب خلافت هم پیمان نمود .

توطئه قتل پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )

نقشه قتل پیامبر( صلی الله و علیه و آله و سلم ) یکبار در جنگ تبوک و چند بار بوسیله سَم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود که همه نقش بر آب شد .

اما در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه با نُه نفر دیگر ، برای بار دیگر نقشه دقیقتری برای قتل حضر ت در راه بازگشت از مکه به مدینه کشیدند ، و یکی از علتهای این اقدامشان آن بود که قبل از اعلان خلافت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) آن حضرت را به قتل برسانند تا براحتی به مقاصد خود دست یابند - لذا کما اینکه گفته شد قسمتی از کاروان که از  منافقین تشکیل یافته بود جلوتر حرکت می کرد-  ولی قبل از رسیدن به محل توطئه دستور الهی نازل شد و مراسم غدیر انجام شد ؛ اگر چه آنان از نقشه ها و توطئه های خود باز نایستادند .

نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شده ای در قله کوه «هَرشی » کمین کنند ، و با توجه به اینکه اکثر مردم کوه را دور می زدند و به سربالایی نمی آمدند ، همین که شتر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) سربالائی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت ، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا به شتر برخورد کند یا بِرَمَد و با حرکات ناموزون حضرت را برزمین بزند ،وآنان بااستفاده ازتاریکی شب به حضرت حمله کنند ودرنتیجه قتل حضرت بطوریقینی انجام گیرد.سپس متواری شوند وخود راداخل مردم پنهان نمایندتا شناخته نشوند .

خُنثی شدن توطئه قتل حضرت

خداوند تعالی پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد . منافقین در گروه چهارده نفری خود پیشاپیش قافله رفتند و در محل موعود  که پایان سربالائی قُلّه هرشی و آغاز سراشیبی کوه بود  در ظلمت شب حاضر شدند وشترهای خود را در کناری خوابانیدند . سپس پشت صخره ها ، هفت نفر در سمت راست جاده و هفت نفر در سمت چپ جاده به کمین نشستند . این در حالی بود که ظرفهای بُشکه مانند بزرگی را نیز همراه خود برده بودندو آنها را پر از ریگ و شن کرده بودند تا برای رماندن شتر، آنها را از پشت سر در سراشیبی کوه رها کنند .

همین که شترِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به قله کوه رسید و خواست راه را به سمت پایین در پیش گیرد ، منافقین سنگهای بزرگ و ظرفهای پر از شن را که بالای پرتگاه قرار داده بودندرها کردند.سنگها به طرف شترِ حضرت به حرکت درآمد و نزدیک بود به شتراصابت کند و یا مرکب حضرت بِرَمَد . پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) با یک اشاره به شتر فرمان توقف دادند و این در حالی بود که حذیفه و عمار ، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را راهنمایی می کرد .

با توقف شتر سنگها رد شده به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماندند منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند از کمینگاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای اَخته به حضر ت حمله کردند تا کار را تمام کنند .ولی عمار و حذیفه شمیشرها را کشیدند و با آنان درگیر شدند، تا بالأخره آنان را فراری دادند . منافقین به پشت سنگها پناه آوردند و با استفاده از تاریکی شب هر یک به  گوشه ای خزیدند تا پس از فاصله گرفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) بر سر شترهای خود روند و به قافله ملحق شوند.

برای آنکه نسلهای آینده بدانند روسای منافقین در آن روز چه کسانی بودند و بسیاری از توطئه های بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) را براحتی تحلیل کنند ، در همان تاریکی شب حضرت اشاره ای فرمودند و ناگهان نوری تابید و فضا را برای لحظاتی روشن ساخت . حذیفه و عمار چهره های چهارده نفر را که در این سو و آن سوی سنگها پنهان شده بودند به چشم خود دیدند و حتی شترانشان را دیدند که در گوشه ای خوابانیده بودند.این چهارده نفر عبارت بودند از :   ابوبکر ، عمر ، عثمان ، معاویه ، عمروعاص ، طلحة ، سعد بن ابی وقاص ، عبدالرحمان عوف ، ابوعبیدةبن جراح ، ابوموسی اشعری ، ابوهریرة ، مغیرةبن شعبة ، معاذبن جبل ، سالم مولی ابی حذیفه . پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) مأمور بود با آنان درگیر نشود ، زیرا در آن شرائط حساس فتنه ای بپا می شد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار می گرفت .

فردا صبح که نماز جماعت برپا شد همین چهارده نفر در صف های اول جماعت دیده شدند !! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره به آنان بود . از جمله فرمود :  « چه شده است گروهی را که  در کعبه هم قسم شده اند ، که اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد ، هرگز نگذارند خلافت به اهل بیتش برسد »!!؟

بهر حال این مقدار از وقایع مربوط به غدیر را عرض کردیم تا با مختصری از اقدامات پیامبردر مورد غدیر و چگونگی داستان غدیرو حج پیامبرآشنا شویم و إن شاءالله روز به روز آشنایی و معرفت ما و عملکرد ما نسبت به عید غدیر خم و ولایت اول مظلوم عالم بهتر و قوی تر گردد. «انتهی»

  

 

مطلب دوم

 

 

 برخی از آیات مربوط به عید غدیر خم

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم

الحَمدُ لِلهِ  رَبِّ العَالَمِینَ حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل نِعمَ المَولَی وَ نِعمَ النَّصِیرثُمَّ الصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدنَا مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ لاسِیَّمَا إبن عَمِهِ وَ وَصِیِّهِ وَ خَلِیفَتِه، أسَدِاللهِ الغَالِب، أمیرالمؤمنین عَلی بنِ أبِیطَالِب عَلیهِ أفضل التَحِیَّۀِوَ الصَّلَوةِ وَ السَّلامِ

وَ لَعنَةُ اللهِ عَلَی أعدَائِهِم وَمُنکِری فَضَائِلِهِم وَمَنَاقِبِهم مِنَ الأنَ إلَی قِیَامِ یَومِ الدِّین

وَلَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم

قال الله الحكيم فى كتابه الكريم:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

«اى پيغمبر! برسان و تبليغ كن به مردم آنچه را كه از جانب پروردگارت به تو نازل شده است! و اگر نرسانى، رسالت پروردگارت را نرسانده‏اى! و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏كند، و خداوند گروه كافران را هدايت نمى‏كند!».

 

 

1- (سوره مائدة آیه 67)

 

همانگونه که در مطلب اول عرض شد اين تهديد شديد الهى به پيامبر از جانب خداوند، درباره غدير خم و نصب مولى الموالى حضرت امير المؤمنين على بن أبى طالب عليه السلام به مقام ولايت و امامت و خلافت بلافصل رسول الله و معرفى ايشان به عموم مردم بوده است و با نزول این آیه مراسم سه روزه عید بزرگ غدیر خم آغاز شد.

نقل خاصه

عيّاشى از ابو صالح، از ابن عبّاس و جابربن عبد الله آورده است كه: اين دو صحابى گفتند: خداوند تعالى پيغمبرش محمّد را امر كرد كه على را به عنوان علم و آيت در بين مردم نصب كند. تا آنكه مردم را از ولايت او با خبر سازد. رسول خدا ترسيد كه مردم بگويند: از پسر عموى خود دفاع مى‏كند؛ و در اين مسئله طغيان كنند. خداوند وحى فرستاد:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ؛ در اينصورت رسول خدا (ص) براى ولايت او در غدير خمّ قيام كرد. 1

1-{«تفسير عيّاشى»، ج 1 ص 331 و ص 332؛ و «بحار الانوار» ج 9، ص 207؛ و «تفسير برهان» ج 1، ص 489. و «غاية المرام» ج 1، ص 336 حديث چهارم، و «الميزان» ج 6، ص 54 و ص 55، و «تفسير مجمع البيان» ط صيدا ج 2، ص 223. و در «كشف الغمّه» ص 94 حديث غدير را با شأن نزول آيه تبليغ و ابيات حسّان بن ثابت، از ابن عباس نقل كرده است‏}

نقل عامه

ابن ابى حاتم، و ابن مردويه، و ابن عساكر، از ابو سعيد خدرى تخريج كرده‏اند كه: اين آيه: يَا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا انْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ بر رسول خدا (ص) در روز غدير خمّ راجع به علىّ بن أبى طالب نازل شد.

و ابن مردويه از ابن مسعود تخريج كرده است كه: ما در زمان رسول خدا (ص) آيه را اينطور قرائت مى‏نموديم:

يَا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا انْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (ان عليا مولى المؤمنين) وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ. 1

 

  

1-{«تفسير الدّرّ المنثور» ج 2، ص 298.}

قالَ الله الحكيمُ فى كتابِهِ الكريمِ:

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

«امروز نااميد شده‏اند آنانكه كافر شده‏اند از دين شما! پس بنابراين از آنها مترسيد و از من بترسيد! در امروز من دين شما را براى شما كامل كردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و پسنديدم و راضى شدم كه إسلام دين شما باشد»

 

نقل خاصه

عيّاشى از حضرت صادق عَليه السَلام درباره تفسير اين آيه روايت كرده است كه فرمودند:

الْيَوْمَ أَكمَلْتُ دِينَكمْ بِإقَامَة حَافِظِهِ، وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكمْ نِعْمَتِى بِوَلَايَتِنَا، وَ رَضِيتُ لَكمُ الْإسلام دِيناً، أىْ تَسْلِيمَ النَّفْسِ لِأمْرِنَا.

 «امروز دين شما را با نصب كردن و بر پا داشتن حافظ آن كامل كردم، و نعمت خودم را بر شما به ولايت ما: أهل البَيْت تمام نمودم و راضى شدم

1-(سوره مائدة آیه 3)

كه إسلام دين شما باشد، يعنى تسليم نفوس شما براى أوامر ما دين شما باشد».

و از حضرت باقر و صادق عليه السلام آورده است كه: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَة يَوْمَ الْغَديرِ. وَ قَالَ يَهُودِىُّ لِعُمَرَ: لَوْ كانَ هَذَا الْيَوْمُ فِينَا لَاتَّخَذْنَاهُ عِيداً. فَقَالَ ابْنُ عبّاس: وَ أىُّ يَوْمَ أكمَلُ مِنْ هَذَا الْعِيدِ؟

 «اين آيه در روز غدير نازل شد، و يك مرد يهودى به عُمَر گفت: اگر اين‏

روز در ميان ما بود ما آنرا عيد مى‏گرفتيم. ابن عبّاس گويد: و كدام روزى از اين عيد كاملتر است»؟ 1

 

نقل عامه

حاكم حَسْكانى با سند متّصل خود، از أبى هارون عَبدْى، از أبى سعيد خُدرى روايت كرده است كه چون آيه: الْيَوْمَ أَكمَلْتُ لَكمْ دِينَكمْ بر رسول خدا نازل شد قال: الله اكبر (على) اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و ولاية على بن أبى طالب من بعدى. ثم قال: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله.2

1-{مناقب ابن شهرآشوب»، ج 1، طبع سنگى، ص 527 و ص 528.}

2-{«شواهد التَّنزيل» ج 1، حديث 211، ص 157.}

 «پيامبر گفت: الله اكبر بر كامل كردن دين، و تمام نمودن نعمت، و رضايت پروردگار به رسالت من و به ولايت على بن أبى طالب پس از من. و سپس گفت: كسى كه من ولايت او را دارم على ولايت او را دارد. بار پروردگار من! تو ولايت آن كه را داشته باش كه او ولايت على را دارد! و دشمن باش با كسى كه او على را دشمن دارد! و يارى كن آن كه را كه على را يارى كند، و خوار كن كسى را كه على را خوار كند».

و حاكم حسكانى نيز با سند ديگر خود از أبو هُرَيرِة روايت كرده است كه قَالَ: مَنْ صَامَ ثَمَانِيَة عَشَرَ [ثامن عشرة صحيح است‏] مِنْ ذِى الْحِجَّة كتِبَ لَهُ صِيَامُ سِتَينَ شَهْراً، وَ هُوَ يَوْمُ غَديرِ خُمٍّ لَمَّا اخَذَ النَّبىُّ صَلى اللهُ عَلَيهِ وَ آلهِ بِيَدِ عَلِىِّ فَقَالَ: أَ لَسْتُ وَلىَّ الْمُؤمِنينَ؟ قَالُوا: بَلىَ يَا رَسُولَ اللهُ! فَقَالَ: مَنْ كنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلىُّ مَوْلَاهُ. فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخً بَخً لَك يَا بْنَ أبِى طَالِبٍ أصْبَحْتَ مَوْلَاىَ وَ مَوْلَى كلِّ مُؤْمِنٍ. وَ أنْزَلُ الله الْيَوْمَ أَكمَلْتُ لَكمْ دِينَكمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكمْ نِعْمَتِى 1

 «هر كس روز هجدهم ماه ذو الحجّة را روزه بگيرد ثواب شصت ماه روزه براى او نوشته مى‏شود، و آن روز، روز غدير خمّ است كه چون پيغمبر دست على را گرفت و گفت: آيا من وَلىّ مؤمنين نيستم؟!

 

1-{«شواهد التَّنزيل»، ج 1، حديث 213، ص 158.}

 گفتند: آرى اى رسول خدا! پيامبر فرمود: هر كس كه من مولاى اويم على مولاى اوست.

عمر بن خطّاب گفت: بَه بَه آفرين آفرين بر تو اى پسر أبو طالب! صبح كردى در حالى كه مولاى من و مولاى هر مرد مؤمنى هستى! و خداوند اين آيه را فرستاد: اليوم أكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى».

 

قال الله الحكيم فى كتابه الكريم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ - لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ- مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ

 «درخواست كننده‏اى از عذاب روز قيامت كه حتما واقع شدنى است پرسش كرد، آن عذابى كه براى كافران است، و هيچ امرى جلوى آن را نمى‏تواند بگيرد، و آن عذاب از خداوند است كه مالك درجات و طبقات آسمان‏هاست (آن عذابى كه بر حارث بن نعمان فهرى، و يا بر جابر بن نصر بن حارث بن كلده، بوسيله سنگى از آسمان فرود آمد، و او را به علت اعتراض به رسول خدا، در نصب على بن أبى طالب عليه السلام بر خلافت و ولايت، هلاك كرد).»

 

1-(سوره معارج آیه 1 تا 3)

نقل عامه

ثعلبى ابو اسحاق نيشابورى  در تفسير الكشف و البيان گويد كه: چون سائلى از سفيان بن عيينه از تفسير گفتار خداوند عز و جل: سئل سائل بعذاب واقع، و شان‏ نزول آن سؤال كرد كه درباره چه كسى نازل شده است؟ او در پاسخ گفت: از مسئله‏اى از من سؤال كردى كه هيچكس پيش از تو درباره اين مسئله از من چيزى نپرسيده است:

پدرم حديث كرد براى من از جعفر بن محمد، از پدرانش- صلوات الله عليهم كه: چون رسول خدا در غدير خم بود، مردم را ندا كرده و فرا خواند، و مردم جمع شدند، آنگاه دست على را گرفت و گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه، اين گفتار شيوع پيدا كرد، و همه جا پيچيد و به شهرها رسيد، و از جمله به حرث بن نعمان فهرى رسيد، و به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله، در حالى كه بر روى شتر خود سوار بود، آمد، و تا به ابطح رسيد، و از شتر خود پياده شد، و شتر را خوابانيد، آنگاه به پيغمبر گفت: يا محمد! تو از جانب خداوند ما را امر كردى كه شهادت دهيم: جز خداوند معبودى نيست، و اينكه تو فرستاده و پيامبر از جانب خدائى! و ما اينها را قبول كرديم و پذيرفتيم! و تو ما را امر كردى كه در پنج نوبت نماز بخوانيم، و ما پذيرفتيم! و تو ما را امر نمودى كه زكات اموال خود را بدهيم، و ما پذيرفتيم! و تو ما را امر كردى كه يك ماه روزه بگيريم، و ما پذيرفتيم! و تو ما را امر كردى كه حج انجام دهيم، و ما پذيرفتيم! و پس از اينها به اينها راضى و قانع نشدى، تا آنكه دو بازوى پسر عمويت را گرفته، و برافراشتى، و او را بر ما سرورى و آقائى دادى و گفتى: من كنت مولاه فعلى مولاه.

آيا اين كارى كه كردى از جانب خودت بود، و يا از جانب خداوند عز و جل؟!

پيامبر فرمود: سوگند به آن كه جز او خداوندى نيست، اين از جانب خدا بوده است!

حرث بن نعمان، پشت كرد و به سوى شتر خود مى‏رفت و مى‏گفت: اللهم ان كان ما يقول محمد حقا فامطر علينا حجارة من السمآء او ائتنا بعذاب اليم  «بار پروردگارا اگر آنچه را كه محمد مى‏گويد، حق است، سنگى از آسمان‏ بر ما ببار، و يا آنكه عذاب دردناكى براى ما بفرست.»

حرث بن نعمان، هنوز به شتر خود نرسيده بود كه خداوند سنگى از آسمان بر او زد، و آن سنگ بر سرش خود، و از دبرش خارج شد، و او را كشت، و خداوند عز و جل اين آيه را فرستاد: سئل سآئل بعذاب واقع- الآيات.

 

 

1-{الغدير» ج 1، ص 240، و در «مجالس المؤمنين» در مجلس اوّل، از ثعلبى به نقل «تفسير أبو الفتوح» ذكر كرده است.}

سبط ابن جوزى همين روايت را از تفسير ثعلبى، به همين كيفيت روايت كرده است، و در جواب رسول خدا به حرث بن نعمان بدين عبارت آورده است كه:

و قال رسول الله صلى الله عليه و آله و قد احمرت عيناه: و الله الذى لا اله الا هو انه من الله و ليس منى. قالها ثلاثا.1    

 «رسول خدا در حاليكه دو چشمشان از غضب قرمز شده بود، گفتند: سوگند به خداوندى كه هيچ معبودى جز او نيست، از جانب خدا بوده است. و اين سوگند را رسول خدا سه بار تكرار كردند.»

 

  

1-{ «تذكرة خواصّ الامّة» ص 19.}

قال الله الحكيم فى كتابه الكريم:

وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
 (سوره قلم آیه 51)

«و نزديك بود كه آنان كه كافر شده‏اند اى پيغمبر تو را با چشمهايشان بزنند چون ذكر نازل از خدا را شنيدند، و مى‏گفتند كه: حقا او ديوانه است. در حالى كه وحى قرآنى جز ياد و تذكرى براى عالميان چيزى نيست». 

 

شيخ طوسى در «تهذيب» با اسناد خود از حسان جمال روايت مى‏كند كه گفت: من حضرت صادق عليه السلام را از مدينه به مكه حمل مى‏دادم، چون به مسجد غدير رسيديم نظرى به طرف چپ كوه نمود و فرمود: اينجا جاى پاى رسول خدا صلى الله عليه و آله است در آن وقتى كه مى‏گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من‏ والاه، و عاد من عاداه. و پس از آن نظرى به جانب ديگر كرد و گفت: اينجا جاى چادر ابو فلان، و فلان، و سالم مولى ابى حذيفه، و ابو عبيده جراح است كه چون پيغمبر را ديدند كه دست خود را بلند كرده است، بعضى از ايشان گفتند: به چشمانش نگاه كنيد، ببينيد چگونه مانند دو چشم شخص ديوانه در گردش است! و جبرائيل اين آيه را آورد:

و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمين.

 «و نزديك بود كه آنان كه كافر شده‏اند اى پيغمبر تو را با چشمهايشان بزنند چون ذكر نازل از خدا را شنيدند، و مى‏گفتند كه: حقا او ديوانه است. در حالى كه وحى قرآنى جز ياد و تذكرى براى عالميان چيزى نيست». سپس حضرت صادق فرمود: اى حسان! اگر تو شتربان من نبودى تو را به اين حديث، حديث نمى‏كردم.1   

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم:

«وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ- نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ- لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ»2  

«اين قرآن كتابى است كه از ناحيه پروردگار جهانيان نازل شده-و آن را روح الامين نازل كرده-به قلب تو تا از بيم دهندگان باشی»

در تفسیر قمی چنین آمده :

وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَسَّانَ [حَنَانٍ‏] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِهِ: وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ- نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ- لِتَكُونَ مِنَ

1-{ «غاية المرام» ص 92، حديث شانزدهم.}

2-(آيه 192و193و194، از سوره شعراء)

الْمُنْذِرِينَ قَالَ: الْوَلَايَةُ نَزَلَتْ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَوْمَ الْغَدِير1 

امام صادق علیه السلام در مورد قول خداوند متعال که میفرماید: «اين قرآن كتابى است كه از ناحيه پروردگار جهانيان نازل شده-و آن را روح الامين نازل كرده-به قلب تو تا از بيم دهندگان باشی» فرمودند : منظور ولایت است که در روز غدیر برای امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شد

 

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم:

«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ- فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏»2  

«ابليس وعده خود را در باره آنان عملى كرد،- او را پيروى كردند، مگر طايفه‏اى از مؤمنان»

در تفسیر قمی آمده :

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ أَنْ يَنْصِبَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لِلنَّاسِ فِي قَوْلِهِ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» فِي عَلِيٍّ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَقَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» فَجَاءَتِ الْأَبَالِسَةُ إِلَى إِبْلِيسَ الْأَكْبَرِ- وَ حَثَوُا التُّرَابَ عَلَى رُءُوسِهِمْ فَقَالَ لَهُمْ إِبْلِيسُ مَا لَكُمْ فَقَالُوا إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ عَقَدَ

1-{ تفسير القمي، ج‏2، ص: 124}

2-(آيه 20، از سوره سبأ)

الْيَوْمَ عُقْدَةً- لَا يَحُلُّهَا شَيْ‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَقَالَ لَهُمْ إِبْلِيسُ كَلَّا إِنَّ الَّذِينَ حَوْلَهُ- قَدْ وَعَدُونِي فِيهِ عِدَةً لَنْ يُخْلِفُونِي، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ» الْآيَة1  

امام صادق علیه السلام فرمودند : زمانی که خداوند متعال در آیه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» در مورد علی و در وادی غدیر خم به پیامبر دستور داد که امیرالمؤمنین علیه السلام را برای مردم منصوب نماید پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «هر کس که من صاحب اختیار و ولی او هستم پس این علی صاحب اختیار و ولی اوست» در این هنگام شیاطین به سوی شیطان بزرگتر آمدند در حالی که بر سر خود خاک می پاشیدند پس ابلیس به آنها گفت شما را چه شده است؟! گفتند : بدرستی که این مرد امروز عقد و پیمانی را به بهترین نحو ، محکم نمود که تا روز قیامت هیچ چیز آن را باز نمیکند ؛ پس ابلیس به ایشان گفت : هرگز ، بدرستی که کسانی که اطراف او هستند در مورد مخالفت با رسول الله به من وعده خاص و محکمی داده اند و هرگز اینها خلاف وعده من نمیکنند ؛ پس این آیه بر رسول خدا نازل شد : «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ» الْآيَة .

 

1-{تفسير القمي، ج‏2، ص: 201}

 

قال الله الحكيم فى كتابه الكريم:

 «إنَّمَا وَليُّكُمُ اللَهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوة وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوة وَ هُمْ رَاكِعُونَ* وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإنَّ حِزْبَ اللَهِ هُمْ الْغَالِبُونَ».1  

«اين است و جز اين نيست كه وَلِىِّ شما خداست و رسول خدا و كسانى كه ايمان آورده؛ اقامه نماز مى‏كنند؛ و در حال ركوع أداء زكات مى‏نمايند. و هر كس كه ولايت خدا و رسول خدا و مؤمنان را بپذيرد، پس حقّاً، حزب خدا غلبه كنندگانند.»

 

 

اجماع شيعه، چه از مفسّرين آنها، و چه از روات و محدّثين آنها، و چه در كتبى كه در فضائل و مناقب و تواريخ آورده‏اند، اين است كه: حضرت امير مؤمنان علىّ بن أبى طالب عَليْه السّلام در حال ركوع در نماز به فقيرى كه در مسجد سؤال مى‏كرد، انگشترى خود را تصدّق داد؛ و رسول خدا در منزل بوده‏اند؛ و اين آيه ولايت آن حضرت را جبرائيل فرود آورد؛ و رسول الله با خود قرائت مى‏كرده‏اند، تا با جمعى از اصحاب كه به در مسجد رسيدند، پرسيدند: آيا كسى در حال ركوع نمازش تصدّق داده

1-(آيه 55 و 56، از سوره مائده)

است؟! سائل انگشترى را به رسول الله نشان داد و گفت: اين است آن صدقه‏اى كه آن مرد كه مشغول نماز خواندن است. در حال ركوع به من بخشيد؛ و من از دست او بيرون آوردم، در اين صورت صداى اصحاب به تكبير بلند شد؛ و رسول خدا حمد و سپاس او را بجاى آورد، كه تعيين مقام ولايت، پس از خدا و رسول او به امير المؤمنين شده است.

از اتّفاق و اجماع شيعه بگذريم، بسيارى از نقل عامه، اين موضوع را در تفاسير و كتب خود آورده، و از نقطه نظر سَنَد و اعتبار تاريخى از مسلّميَات مى‏دانند؛ و مِن حَيثُ المجموع كسى كه اهل تتبّع و دقّت باشد، در شان نزول اين آيه مباركه، درباره ولايت علىّ بن أبى طالب هيچگونه ترديدى نخواهد داشت‏.

اين آيه، ولايت و امامت بلافصل امير المؤمنين را به طور اطلاق و بدون قيد و شرطى اثبات مى‏كند، و از جمله آياتِ واضحه براى اين مطلب محسوب مى‏گردد. زيرا ولايت آن حضرت را در رديف و در رتبه ولايت خدا و رسولش قرار مى‏دهد؛ و معلوم است كه ولايتْ امر واحدى است كه براى خداوند، بالأصالة؛ و براى غير او بالتَّبَع است. و از اينجا روشن مى‏شود كه آن حضرت مانند رسول الله، به كمال درجات قرب فائز گرديده، و از چشمه ماء معين توحيد مطلق و عرفان محض حضرت حقّ اشراب شده‏اند؛ و بنابر اين سَيْطره و احاطه تكوينيّه و تشريعيّه او نسبت به مردم، بر اساس قابليّت و فعليّت وصول و إندكاك در ذات حقّ؛ و متجلّى شدن به جميع أسماء و صفات جماليّه و جلاليّه اوست.

ابن شهرآشوب گويد: امّت اسلام اجماع كرده‏اند بر اين كه: اين آيه درباره علىّ عَليْه السّلام چون در ركوع نمازش، انگشترى خود را به صدقه داد، نازل شده است؛ و در اين مسئله خلافى بين مفسّران قرآن نيست. ثَعْلَبىّ و مَاوَرْدىّ و قُشَيْرىّ و قَزوينىّ و رَازىّ و نَيْشَابُورىّ و فَلَكىّ و طُوسِىّ و طَبَرىّ در تفاسير خود از سدِّى و مُجَاهِد و حَسَن و أعْمَشْ و عُتْبة بْنِ أبى حَكِيم و غَالِبِ بْنِ عَبْدِ اللهِ و قَيْسِ بْنِ رَبيعِ و عَبَايَة رَبْعِىّ وَ عبْدُ اللَهِ بْنِ عَبَّاسْ وَ أبُو ذَرّ غِفَارىّ اين مطلب را ذكر كرده‏اند.

و همچنين ابْنُ البَيِّعِ در كتاب «مَعْرِفَة الْاصُول» از عبد الله عبيد الله بن عُمَر بن علىّ بن أبى طالب؛ و وَاحِدِىّ در كتاب «أسْبَابُ نُزُول الْقُرْآن» از كلبى، از صالح، از ابن عبّاس؛ و سَمْعَانىّ در كتاب «فَضَائل الصَّحابَة» از حَميد طَويل از انس؛ و سَلْمان بن أحْمد در «مُعْجَمِ أوْسَط» خود از عمّار؛ و أبُو بَكْرِ بَيْهَقِىّ در «مُقَنَّفْ» (مُصَنَّف خ ل) و مُحَمَّد فَتَّالْ در كتاب «تَنْوير» و كتاب «رَوْضَة» از عبد الله بن سلام و ابو صالح و شَعبى و مجاهد و زرارة بن

أعين از محمّد بن على؛ و نَطَنِزى در كتاب خَصَائص از ابن عبّاس، و أبَانَة از فَلَكى از جابر انصارى و ناصح تميمى و ابن عبّاس و كَلْبى در روايات مختلف اللّفظ و متّفق المعنى اين مطلب را همگى ذكر كرده‏اند.1

 

 

  

1-{امام شناسی ج 5 ص 199تا201 تألیف حضرت علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی(رحمة الله علیه)

 

 

 

  

مطلب سوم

 

  

برخی روایات در اهمیت و عظمت عید بزرگ غدیر خم

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم

الحَمدُ لِلهِ  رَبِّ العَالَمِینَ حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل نِعمَ المَولَی وَ نِعمَ النَّصِیر ثُمَّ الصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدنَا مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ لاسِیَّمَا إبن عَمِهِ وَ وَصِیِّهِ وَ خَلِیفَتِه، أسَدِاللهِ الغَالِب، أمیرالمؤمنین عَلی بنِ أبِیطَالِب عَلیهِ أفضل التَحِیَّۀِوَ الصَّلَوةِ وَ السَّلامِ

وَ لَعنَةُ اللهِ عَلَی أعدَائِهِم وَمُنکِری فَضَائِلِهِم وَمَنَاقِبِهم مِنَ الأنَ إلَی قِیَامِ یَومِ الدِّین

وَلَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم

 

1- در «معانى الأخبار» ص 371 از محمّد بن حسن قطّان، از عبد الرّحمن بن محمّد حسينى، از محمّد بن ابراهيم بن محمّد فزارى، از عبد الله بن بحر اهوازى، از ابو الحسن علىّ بن عمرو، از حسن بن محمّد بن جمهور، از علىّ بن بلال، از حضرت عَلَى بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَليْهما السّلام، با همان سَنَد، از رسول خدا صَلَّى الله عَليْه و آله و سَلَّم، از جَبْرَئيل از مِيكَائيل از إسْرَافيل از لَوْح از قَلَم روايت كرده است كه:

يَقُولُ اللَهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: وَلَايَة عَلِىِّ بنِ ابِيطالِبٍ‏صَلَواتُ اللَهِ عَلَيهِ‏حِصنِى فَمَن دَخَلَ حِصنِى امِنَ نَارِى.

 «خداوند تبارك و تعالى مى‏گويد: ولايت علىّ بْن أبى طالب‏صلوات الله عليه‏قلعه من است و هر كس داخل در قلعه من گردد، از آتش من در امان است».

اين حديث را در «جواهر السَّنيّة» ص 225 از صدوق در «أمَالى» نقل كرده است؛ ولى راوى حديث را احمد بن حسن گفته است».

2- عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) عَنِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه وآله وسلم) عَنْ جَبْرَئِيلَ عَنْ مِيكَائِيلَ عَنْ إِسْرَافِيلَ عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏:وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ حِصْنِي‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏

حضرت امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) ،از پدرش،از پدرانش ، از علی بن ابی طالب (علیه السلام) ،از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ، از جبرئیل ، از میکائیل، از اسرافیل ، از لوح ، از قلم  گفت : خداوند عزّ و جل می فرماید:«ولایت علی بن ابی طالب قلعه من است ،پس هرکس داخل  در قلعه من گردد،ازعذاب من درامان است».1

1-(عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2 ص 136باب 38)  

3- فرات بن ابراهيم كوفى از محمّد بن ظهير، از عبد الله بن فضل هاشمى، از حضرت امام جعفر صادق از پدرش، از پدرانش روايت كرده است كه:

قَالَ رَسُولُ اللَهِ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ أفْضَلُ أعْيَادِ امَّتِى وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِى أمَرَنىَ اللَهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِنَصْبِ أخى عَلِىَّ بْنِ أبيطَالِبٍ عَلَماً لُا مَّتِى يَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِى وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِى أكْمَلَ اللَهُ فِيِه الدِّينَ وَ أتَمَّ عَلَى امَّتِى فِيِه النَّعْمَهَ وَ رَضِىَ لَهُمُ اْلإسْلَامَ دِيناً.

 «رسول خدا گفت: روز غدير خم با فضيلت‏ترين عيدهاى امت من است و آن روزى است كه خداوند تعالى ذكره، مرا امر كرد به نصب برادرم على بن أبى طالب را شاخص و پيشوا براى امتم، تا به او پس از من هدايت يابند و آن‏ روزى است كه خداوند در آن دين را كامل نمود و نعمت را بر امت من تمام كرد و پسنديد و راضى شد كه اسلام دين آنها باشد».

4-  مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْحَسَنِيِ‏ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ علیه السلام يَقُولُ‏ صِيَامُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ يَعْدِلُ صِيَامَ عُمُرِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ قَالَ وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ مَا بَعَثَ‏ اللَّهُ‏ نَبِيّاً إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي‏ هَذَا الْيَوْمِ‏ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِي الْأَرْضِ يَوْمُ الْمِيثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُودِ وَ مَنْ صَلَّى فِيهِ رَكْعَتَيْنِ يَغْتَسِلُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَزُولَ مِقْدَارَ نِصْفِ سَاعَةٍ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ سُورَةَ الْحَمْدِ مَرَّةً وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ- وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ آيَةَ الْكُرْسِيِّ- وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ- عَدَلَتْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ مَا سَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ حَوَائِجِ الْآخِرَةِ إِلَّا قُضِيَتْ كَائِناً مَا كَانَتِ الْحَاجَةُ وَ إِنْ فَاتَتْكَ الرَّكْعَتَانِ وَ الدُّعَاءُ قَضَيْتَهَا بَعْدَ ذَلِكَ وَ مَنْ فَطَّرَ فِيهِ مُؤْمِناً كَانَ كَمَنْ أَطْعَمَ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً فَلَمْ يَزَلْ يَعُدُّ إِلَى أَنْ عَقَدَ بِيَدِهِ عَشْراً ثُمَّ قَالَ وَ تَدْرِي كَمِ الْفِئَامُ قُلْتُ لَا قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ كُلُّ فِئَامٍ وَ كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَطْعَمَ بِعَدَدِهَا مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ فِي حَرَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَقَاهُمْ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ وَ الدِّرْهَمُ فِيهِ بِأَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ قَالَ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ يَوْماً أَعْظَمَ حُرْمَةً مِنْهُ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ وَ لْيَكُنْ مِنْ قَوْلِكُمْ إِذَا الْتَقَيْتُمْ أَنْ تَقُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِهَذَا الْيَوْمِ وَ جَعَلَنَا مِنَ الْمُوفِينَ بِعَهْدِهِ إِلَيْنَا وَ مِيثَاقِنَا الَّذِي وَاثَقَنَا بِهِ مِنْ وَلَايَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ وَ الْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْنَا مِنَ الْجَاحِدِينَ وَ الْمُكَذِّبِينَ بِيَوْمِ الدِّينِ- ثُمَّ قَالَ وَ لْيَكُنْ

مِنْ دُعَائِكَ فِي دُبُرِ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ أَنْ تَقُولَ وَ ذَكَرَ دُعَاءً طَوِيلًا.1
«علی بن الحسین العبدی گفت : شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرمودند : روزه روز غدیر خم معادل روزه عمر دنیا است تا اینکه فرمودند : و روز غدیر خم بزرگترین عید الله است و خداوند متعال پیامبری را مبعوث ننموده الا اینکه وظیفه داشته است روز غدیر خم را عید بگیرد و حرمتش را بشناسد و اسم عید غدیر خم در آسمان روز عهد معهود و در زمین روز میثاق مأخوذ و جمع مشهود است و کسی که در روز عید غدیر خم نیم ساعت قبل از زوال خورشید غسل نماید و دو رکعت نماز بخواند ، خدا را می خواند در حالی که در هر رکعت حمد یکمرتبه و قل هو الله احد ، ده مرتبه و آیة الکرسی ، ده مرتبه و انا انزلناه ، ده مرتبه میخواند ، نمازش معدل است نزد خداوند عز و جل با صد هزار حج و صد هزار عمره و از خدا سوال نمی کند حاجتی از حوائج دنیایی و آخرتی را الا اینکه فورا حاجتش را هر چه بوده برآورده می نماید و اگر این نماز و دعا از تو فوت شد بعد از آن قضا نما و کسی که مؤمنی را در روز عید

1-{ وسائل الشيعة، ج‏8، ص: 89 }

غدیرخم افطار دهد مثل کسی می ماند که اطعام نماید فئام و فئام و فئام
پس همین طور حضرت فئام را تکرار نمودند تا ده انگشت دستشان بسته شد و سپس فرمودند : می دانی فئام چقدر است ؟! عرض کردم : نه ؛ حضرت فرمودند : هر فئام صد هزار نفر است و برای او ثواب کسی است که به عدد فئام ها از پیامبران و صدیقین و شهدا را در حرم الله طعام داده باشد و سیراب نموده باشد آنهم در روز گرسنگی و تشنگی ، و یک درهم در روز عید غدیر خم [خرج نمودن] معادل هزار هزار درهم است ؛ حضرت فرمودند : شاید فکر کنی خداوند متعال روزی را از جهت حرمت و احترام با عظمتر از روز عید غدیر خم خلق نموده باشد ، نه به الله قسم ، نه به الله قسم ، نه به الله قسم ؛ سپس فرمودند : و باید زمانی که همدیگر را ملاقات می کنید بگویید : حمد و سپاس مختص خداوندى است كه ما را بدين روز مكرم و گرامى داشت و ما را از وفا كنندگان به عهد خود كه با ما عهد نمود و به ميثاق خود كه ما را بر آن ملتزم ساخت، از ولايت واليان امرش و بر پادارندگان آئين قسط و عدلش قرار داد و ما را از منكران و رد كنندگان روز دین و پاداش ننمود سپس فرمودند: و باید دعای شما بعد از آن دو رکعت نماز این باشد که بگویید (و حضرت دعایی طولانی را ذکر نمودند).»

 

5- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام كَمْ لِلْمُسْلِمِينَ مِنْ عِيدٍ فَقَالَ أَرْبَعَةُ أَعْيَادٍ قَالَ قُلْتُ قَدْ عَرَفْتُ الْعِيدَيْنِ وَ الْجُمُعَةَ فَقَالَ لِي أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا يَوْمُ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَقَامَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ نَصَبَهُ لِلنَّاسِ عَلَماً قَالَ قُلْتُ مَا يَجِبُ عَلَيْنَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ قَالَ يَجِبُ عَلَيْكُمْ صِيَامُهُ شُكْراً لِلَّهِ وَ حَمْداً لَهُ مَعَ أَنَّهُ أَهْلٌ أَنْ يُشْكَرَ كُلَّ سَاعَةٍ وَ كَذَلِكَ أَمَرَتِ الْأَنْبِيَاءُ أَوْصِيَاءَهَا أَنْ يَصُومُوا الْيَوْمَ الَّذِي يُقَامُ فِيهِ الْوَصِيُّ يَتَّخِذُونَهُ عِيداً وَ مَنْ صَامَهُ كَانَ أَفْضَلَ مِنْ عَمَلِ سِتِّينَ سَنَةً.

شيخ صدوق با سند متصل خود از حسن بن راشد از مفضل بن عمر روايت كرده است كه: او گفت: از حضرت صادق پرسيدم: مسلمانان چند عيد دارند؟ گفت: چهار عيد.

گفتم: من عيدين (فطر و اضحى) و جمعه را مى‏دانم.

حضرت گفت: اعظم و اشرف از اين اعياد، روز هجدهم از ذو الحجه است و آن روزى است كه رسول خدا، أمير المؤمنين را به عنوان مقتدا و پيشوا و شاخص براى مردم نصب كرد. من گفتم: در آن روز بر ما چه لازم است كه انجام دهيم؟ حضرت گفت: لازم است بر شما كه روزه بگيريد، شكراً لله و حمد الله با آنكه خداوند در هر ساعت سزاوار شكر است. و همچنين انبياء به اوصياى خود امر مى‏كردند كه: روزى را كه در آن وصى به وصايت منصوب مى‏شود، عيد بگيرند. و كسى كه روزه بدارد، افضل است از عمل شصت سال‏.1

 

6- قسمتی از خطبه حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام در فضيلت غدير

از مصباح المتهجد شيخ طوسى در خطبه غدير وارد است كه:

إِنَّ هَذَا يَوْمٌ عَظِيمُ الشَّأْنِ فِيهِ وَقَعَ الْفَرَجُ وَ رُفِعَتِ الدَّرَجُ وَ وَضَحَتِ الْحُجَجُ وَ هُوَ يَوْمُ الْإِيضَاحِ وَ الْإِفْصَاحِ عَنِ الْمَقَامِ الصُّرَاحِ وَ يَوْمُ كَمَالِ الدِّينِ وَ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ يَوْمُ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ وَ يَوْمُ تِبْيَانِ الْعُقُودِ عَنِ النِّفَاقِ وَ الْجُحُودِ وَ يَوْمُ الْبَيَانِ عَنْ‏

حَقَائِقِ الْإِيمَانِ وَ يَوْمُ دَحْرِ الشَّيْطَانِ وَ يَوْمُ الْبُرْهَانِ هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ هَذَا يَوْمُ الْمَلَإِ الْأَعْلَى الَّذِي أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ هَذَا يَوْمُ الْإِرْشَادِ وَ

1-(خصال ج 1 –  ص 382 –  باب الأربعة)

يَوْمُ مِحْنَةِ  الْعِبَادِ وَ يَوْمُ الدَّلِيلِ عَلَى الْرُّوَّادِ هَذَا يَوْمُ أَبْدَى خَفَايَا الصُّدُورِ وَ مُضْمَرَاتِ الْأُمُورِ هَذَا يَوْمُ النُّصُوصِ عَلَى أَهْلِ الْخُصُوصِ هَذَا يَوْمُ شِيثٍ هَذَا يَوْمُ إِدْرِيسَ هَذَا يَوْمُ يُوشَعَ هَذَا يَوْمُ شَمْعُونَ هَذَا يَوْمُ الْأَمْنِ الْمَأْمُونِ هَذَا يَوْمُ إِظْهَارِ الْمَصُونِ مِنَ الْمَكْنُونِ هَذَا يَوْمُ إِبْلَاءِ السَّرَائِرِ فَلَمْ يَزَلْ ع يَقُولُ هَذَا يَوْمُ هَذَا يَوْمُ فَرَاقِبُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتَّقُوهُ وَ اسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ وَ احْذَرُوا الْمَكْرَ وَ لَا تُخَادِعُوهُ وَ فَتِّشُوا ضَمَائِرَكُمْ وَ لَا تُوَارِبُوهُ وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ بِتَوْحِيدِهِ وَ طَاعَةِ مَنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُطِيعُوهُ- وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ لَا يُجَنِّحُ بِكُمُ الْغَيُّ فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِيلِ الرَّشَادِ بِاتِّبَاعِ أُولَئِكَ الَّذِينَ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا قَالَ اللَّهُ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ فِي طَائِفَةٍ ذَكَرَهُمْ بِالذَّمِّ فِي كِتَابِهِ- إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً وَ قَالَ تَعَالَى وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً- فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ أَ فَتَدْرُونَ الِاسْتِكْبَارُ مَا هُوَ- هُوَ تَرْكُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ التَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نَدَبُوا إِلَى مُتَابَعَتِهِ وَ الْقُرْآنُ يَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ كَثِيرٍ أَنْ تُدَبِّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجْرَهُ وَ وَعْظَه‏ الى آخر الخطبة.

«امير المؤمنين عليه السلام در ضمن خطبه، فرمودند: حقا امروز روزى است كه شان و منزلت بزرگ دارد، كه در آن فرج و گشايش واقع شد، و درجه و مرتبه بالا رفت، و حجت‏ها تصحيح شد و آن روز واضح ساختن و پرده برداشتن و روشن كردن، از مقام خالص و صريح و بى‏شائبه است، و روز كمال دين است و روز پيمان استوار عهد معهود، و شاهد و مشهود است، و روز انكشاف و وضوح پيمان‏ها از نفاق‏ها و انكار است، و روز بيان و پرده‏بردارى از حقايق ايمان است، و روز منع كردن و دور نمودن شيطان است، و روز برهان است.

اين روز جدائى بين حق و باطل است كه به شما وعده داده شده است! اين روز عالم ارواح مجرده است، كه شما از آن روى گردان هستيد؟ اين روز ارشاد و هدايت است، و اين روز محنت و سختى براى بندگان خدا است، و روز راهنمائى و دلالت بر پيشگامان حقيقت، و پويندگان معرفت، و جويندگان معنى است، و اين روزى است كه پنهانى‏هاى در سينه‏ها را ظاهر كرد، و امور مخفيه و پنهان را آشكارا ساخت، و اين روز نص و تصريح بر خواص است، اين روز شيث است، اين روز ادريس است، اين روز يوشع است، اين روز شمعون است، اين روز امن و امان، و در حفظ و صيانت درآمده است، اين روز اظهار و ابراز آن چيزى است كه از سر مصون و محفوظ از عالم مكنون سر به درآورد، اين روز آشكار نمودن نيت‏ها و پندارها است.

و پيوسته آنحضرت مى‏فرمود: اين روز چه است، اين روز چه است.

پس اى مردم! خداوند عز و جل را مراقب باشيد! و در حفظ و مصونيت او درآئيد، و گوش به او فرا دهيد! و فرمان او را اطاعت كنيد، و از مكر و حيله بپرهيزيد! و با خدا خدعه نكنيد! و از دل‏ها و پندارها و نيت‏هاى خود بحث و تفحص به عمل آوريد! و با خداى خود با گول و خدعه عمل نكنيد!

و به خداوند عز و جل با توحيد او، و با پيروى نمودن از كسى كه خدا امر كرده است كه از او اطاعت كنيد! تقرب و نزديكى جوئيد! و به ضلالت آويزان نشود، و گمراهى و انحراف شما را از حق منحرف نكند! تا در نتيجه از راه رشد و كمال باز مانيد و گمراه شويد، در اثر پيروى كردن از آن كسانى كه خودشان گمراه شدند، و مردم را گمراه كردند. خداوند عزيز گفتار، درباره جماعتى كه از آنها در كتاب خود مذمت نموده است، مى‏گويد:

 (آنها مى‏گويند:) «ما از بزرگان خود و از پيشوايان خود پيروى نموديم، و آنها ما را از پيمودن راه راست منحرف كرده، به كجى و ضلالت كشانيدند. بار پروردگارا! ايشان را دو چندان از عذاب بده! و دورباش و لعنت سخت و بزرگى برايشان مقدر كن».

و خداوند مى‏فرمايد: «و در آن وقتى كه مستضعفان با مستكبران در ميان آتش با هم به بحث و محاجه مى‏پردازند، ضعفاء به آنانكه استكبار ورزيده‏اند، مى‏گويند: ما پيرو شما بوديم، و تابع و به دنبال شما بوديم، اينك آيا شما ما را از عذاب، گرچه به مقدار مختصرى باشد مى‏رهانيد؟! مستكبران در پاسخ مى‏گويند: اگر خدا ما را راهنمائى كند و دستى بگيرد، ما نيز شما را راهنمايى مى‏كنيم»!

آيا مى‏دانيد استكبار چيست؟! استكبار ترك اطاعت از آن كسى است كه‏

خداوند امر به اطاعت از او را نموده است، و سركشى و بلندپروازى از پيروى نمودن كسى كه امر به پيروى از او شده است. و قرآن درباره افراد بسيارى از اين قبيل سخن مى‏گويد، و بيان دارد، اگر تدبر كننده‏اى در قرآن تدبر كند، قرآن او را موعظه مى‏دهد، و تهديد و تحذير مى‏كند».1

 

  

 

1-(امام شناسى، ج 9، ص 194 تا 197)

 

 

  

مطلب چهارم

  

 

تکالیفی در مورد عید غدیر خم

 

 

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم

الحَمدُ لِلهِ  رَبِّ العَالَمِینَ حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل نِعمَ المَولَی وَ نِعمَ النَّصِیر

ثُمَّ الصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدنَا مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ

لاسِیَّمَا إبن عَمِهِ وَ وَصِیِّهِ وَ خَلِیفَتِه، أسَدِاللهِ الغَالِب، أمیرالمؤمنین

 عَلی بنِ أبِیطَالِب عَلیهِ أفضل التَحِیَّۀِوَ الصَّلَوةِ وَ السَّلامِ

وَ لَعنَةُ اللهِ عَلَی أعدَائِهِم وَمُنکِری فَضَائِلِهِم وَمَنَاقِبِهم مِنَ الأنَ إلَی قِیَامِ یَومِ الدِّین

وَلَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم

 

سیدبن طاووس« أعلَی اللهُ مَقامَه » در کتاب شریف « إقبال الأعمال » به نقل از صاحب کتاب « النّشروالطی» از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده است که امام رضا (علیه السلام) فرمودند : هنگامی که قیامت فرا می رسد چهار روز با فخر و مباهات بر خداوند وارد می شوند همانند ورود عروس در شب زفاف بر شوهر خود ؛ از حضرت سئوال شد آن چهار روز کدامند حضرت فرمود: روز قربان ، روز فطر ، روز جمعه و روزغدیر و بدرستیکه روز غدیر در بین آنها مانندماه است در بین ستارگان و روز غدیر روزی است که حضر ت ابر اهیم خلیل از آتش نجات یافت و به شکرانه اش آن روز را روزه گرفت و این روز روزی است که خداوند در آن دین  را کامل نمود و این کامل شدن زمانی انجام گرفت که  پیامبر حضرت  علی (علیه السلام) را به عنوان امیرو سَرور مؤمنان نصب نمود و فضیلت و وصی بودن او را آشکار ساخت و آن روز را روزه گرفت . و همانا ر وز غدیر روز کمال و روز به خاک مالیده شدن بینی شیطان وروزی است که اعمال شیعیان ودوستداران اهل بیت وخاندان حضر ت محمد در آن روز مورد قبول واقع می شود و این روزی است که خداوند در آن اعمال مخالفین (و معاندین با امیرالمؤمنین (علیه السلام) ) را نابود می کند و آن را غباری پراکنده و پوچ و بی ارزش می گرداند . و آن روزی است که جبرائیل (علیه السلام) دستور می دهد تا کرسیّ کرامت و بزرگواری خداوند در مقابل بِیت المَعمُور نصب شود و در حالی که ملائکه تمام آسمانها گرداگرد آن جمع شده اند از آن بالا  می رود و همگی بر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ثنا و ستایش  می نمایند و برای شیعیان امیرالمؤمنین و ائمه (اطهار) (علیهم السلام ) و دوستداران آنها از فرزندان آدم استغفار می کنند و این روزی است که خداوند در آن به فرشتگان نویسنده اعمال بندگان امر می کند تا قلم ثبت گناهان را از محبین و شیعیان اهل بیت به مدت سه روز بر دارند و هیچ مورد از خطاهای آنان را ثبت ننمایند و این بخاطر اکرام و بزرگداشت مقام حضرت محمد(صلی علیه و آله و سلم ) و امام علی (علیه السلام) و ائمه ( بعد از او (علیهم السلام) ) است و این روز ، روز اختصاص دادن این اکرام از جانب خداوندبر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان و نسل او می باشد . و این ر وزی است که هر کس در امر (معیشت و راحتی) خود و خانواده اش و دوستان  خود گشایش و توسعه دهد . خداوند ( نیز)درحال او گشایش و راحتی  قرار می دهد ( و او را غنی و آسوده می گرداند ) و او را از آتش جهنم آزاد می کند و رهایی می بخشد و این ر وزی است که خداوند در آن سعی و تلاش شیعیان را مورد قدردانی و ثواب قرار میدهد و گناهانشان را می آمرزد و عمل آ نها را از آنان قبول می نماید . و این روز ، روز آسایش و رهایی ازغم و زائل شدن واز بین رفتن بار ( سنگین )  گناهان و روز عطای بی منت  و بخشش ( بی حساب ) است و روز گسترش یافتن علم و روز بشارت یافتن مردم به سعادت و رحمت به واسطه پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ( روز ) بزرگ ترین عید است.و روزی است که درآن همه دعاها مستجاب میگردد . و روز توقفگاه ( و آزمایش ) بزرگ و روز پوشیدن لباس ( شادی ) و بیرون آوردن ( لباس غم و اندوه ) و سیاهی است و روز شرط و عهدی است که پیش از این گذا شته شده بود . و روز از بین رفتن و نفی تمام حزن ها و اندوه ها و روز چشم پوشی از شیعیان گناه کار امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و این روز ، روز سبقت و پیشی گرفتن ( به بهشت و سعادت ابدی ) است . و روز زیاد نمودن صلوات بر محمد و آل محمد و روز رضای ( خداوندبه کامل شدن دین اسلام و قبولی اعمال شیعیان ) و روز عیدی که مختص به اهل بیت حضرت محمد گشته و روز قبولی اعمال و روز طلب افزونی وزیادشدن ( در امر دین و دنیا ) و روز استراحت مؤمنین و روز تجارت و سود و روز محبت نمودن ( به یکدیگر ) و روز دست یابی و رسیدن به رحمت خداوند و روز پاک شدن و ترک گناهان بزرگ و کوچک و روزعبادت نمودن و روز افطار دادن به روزه داران است.پس کسی که در این روز ، روزه دار مؤمنی را افطار داد و اطعام نمود . مانند کسی خواهد بود که فِئام فِئام – تا آنکه امام رضا (علیه السلام) ده مرتبه فِئام را تکرار نمودند- افطار دهد سپس امام  رضا (علیه السلام) سئوال کردند آیا می دانی فِئام چیست ؟  ( راوی ) گفت : خیر ،  حضرت فرمودند :  ( یعنی ) صدهزار      ( نفر) و این روز ، روز شاد باش است که بعضی از شما به دیگری شادباش می گوید ، ( لذا) زمانی که یک مؤمن برادر خود را ملاقات نمود ( به او ) می گوید :

 الحَمدُللهِ الَّذی جَعَلَنَا مِنَ المُتَمَسِّکینَ بِولایةِ أمیرالمؤمنین وَالائمة(علیهم السلام).

« حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که ما را در بین متوسلین  و کسانی که به(ریسمان ) ولایت  امیرالمؤمنین وائمه اطهار( علیهم السلام )  چنگ می زنند قرار داد »و این روز روز تبسم و لبخند زدن به چهره مردمی است که اهل ایمان هستند  . پس کسی که در  روز (عید)غدیر به چهره برادر  (مؤمن ) خودتبسم و لبخند نمودخداوند نیز در روزقیامت با نظررحمت وعطوفت به اونظروعنایت میکند وهزار حاجت او را برآورده می سازد و برای او قصری از دُر خالص و ناب در بهشت قرار میدهد و چهره او را شاداب می گرداند و این روز ، روز زینت دادن است . پس کسی که به خاطر  (عید ) غدیر (خود را ) زینت دهد . خداوند هراشتباه وگناهی راکه اوانجام داده است می آمرزد وملائکه ای را مأمور می گرداندتا برای او حسنات و خوبی ها را بنویسند و درجات او ( قرب و نزدیکی به خداوندمتعال ) را تا سال بعد بالا ببرند . پس اگر( تا سال بعد ) از دنیا رفت به عنوان شهید از دنیا رفته و اگر از دنیا نرفت و زنده ماند  به عنوان  شخصی سعادتمند و رستگار زندگی خواهد کرد . و کسی که ( دراین روز) شخص مؤمنی را اطعام و افطار نمود مانندکسی خواهد بود که تمامی پیامبران خدا و صدیقین و مقربان او را طعام داده و افطار نموده است و کسی که در این روز مؤمنی را زیارت کند . خداوند در قبر او هفتاد نور وارد می سازد و قبر او را گشاده می نماید در حالیکه هر روز هفتاد هزار فرشته قبر ا و را زیارت می کنند و او را به بهشت بشارت می دهند و در روز غدیر ( بود که) خداوند ولایت را براهل آسمان های هفتگانه عرضه داشت و اهل آسمان هفتم در پذیرش آن سبقت گرفتند پس خداوند نیز ( به خاطر این پیشی گرفتن ) آن آسمان را به عرش مزیّن نمود سپس اهل آسمان چهارم به پذیرش آن پیشی گرفتند و خداوند نیز آن آسمان را به بیت المَعمُور مزین ساخت بعد از آن اهل آسمان دنیا به آن سبقت جستند و خداوند نیز آسمان دنیا را به ستارگان زینت داد . سپس ولایت را بر  زمین ها عرضه نمود و زمین مکه در پذیرش آن سبقت جست و خداوند نیز آنرا به کعبه مزین فرمود سپس زمین مدینه به آن پیشی جست و خداوند مصطفی ( یعنی ) حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را در آن قرار داد و آن را مزین و منورساخت سپس زمین کوفه به آن پیشی گرفت پس خداوند امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به او کرامت فرمود و ( آنگاه ) ولایت را برکوه ها عرضه داشت و اولین کوه هایی که به آن اقرار نمودند و آن را پذیرفتند سه کوه بودند که آنها مزین به سنگ های قیمتی عقیق ، فیروزه ، و یاقوت شدند و با فضیلت ترین و بهترین جواهرات گشتند و سپس کوه های دیگر به آن سبقت جستند و آنها نیز معادن طلا و نقره گشتند . ودر آن کوه و زمینی که به ولایت اقرار ننمودند و آن ر ا قبول نکردند (دیگر) چیزی نرویاند . و(سپس) در روز غدیر ، ولایت بر  آب ها عر ضه شد و آن آب هایی که آن را قبول نمودند آب شیرین و گوارا گشتند و آب هایی که آن را نپذیرفتند و آن ر ا انکار نمودند شور و تلخ شدند . و ولایت را در آن روز بر گیاهان ( نیز) عرضه نمود ، پس آن گیاهانی که آن  را قبول نمودند شیرین و پاک و خوش طعم شدند و گیاهانی که آن ر ا انکار نمودند تلخ و بدمزه گشتند سپس در آن روز ولایت را بر پرندگان عرضه داشت ، پس پرندگانی که آن را پذیرفتندگویا و خوش آواز گشتند و پرندگانی که آن را انکار کرده از پذیرش آن سرباز زدند لال و بی صدا همانند شخص لال و گنگ شدند . و مَثَل مؤمنین در قبول کردن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز غدیر خم مانند ملائکه در مورد سجده بر  آدم (علیه السلام) است و مَثَل کسی که از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ابا نمود و آن را نپذیرفت مانند شیطان ( رانده شده از بهشت ) است .

و در این روز بود که این آیه شریفه نازل شد :

أَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلَامَ دِیناً 

« امروز دین شما را برایتان کامل ساختم ونعمت خودم را بر شما تمام نمودم و پسندیدم برای شماکه اسلام دین شما باشد» وخداوند هیچ پیامبری را به (رسالت) مبعوث ننمود مگر آنکه نزد آن پیامبر روز رسالتش مانند  روزغدیر بوده و او نیز حرمت و جایگاه آن را می شناخته است. چرا که درهمان روز برای امت خود وصی و جانشین وخلیفه ای را بعد از خود منصوب می نمود.

 

 

 خلاصه برخی ازآداب غدیر:

 

   در خطبه امام رضا علیه السلام آمده است :روز غدير روز تهنيت است و چون مؤمنى برادرش را ببيند، بگويد:

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلايَةِ أميرِالْمؤمنينَ وَ الائِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ.

     «حمد و سپاس مختص خداوند است كه ما را از چنگ زدگان و در آويختگان به ولايت أميرمؤمنان و امامان طاهرين عليهم السلام قرار داد.»1

* امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای پیرامون غدیر نکاتی را بیان کرده اندکه بعضی ازآنها را در ادامه می خوانیم :

نیکی وإحسان درروز غدیر سبب زیاد شدن مال و طول عمر است.

عطوفت ومهربانی به یکدیگر در روز غدیر باعث نزول رحمت الهی و ظهور عطوفت خداوندی است .

[عیدی] ثواب یک درهم در روز غدیر معادل یکصد هزار درهم  است.

 

1- ( إقبال ص 464)

* و سفارشاتی از قبیل:

1- پوشیدن لباس نودرغدیر

2- استعمال عطردرغدیر

3-اطعام طعام درغدیر

4-خوشروئی در برخورد درغدیر

5-توسعه برای خانواده در غدیر

6-سلام کردن و مصافحه نمودن درغدیر

7-هدیه دادن درغدیر1

امام صادق عليه السلام میفرمود: روزه  روز غدير ، نزد خداوند در هر سال با صد حج مَبرور و با صد عمرۀ مَبروره و قبول شده ، معادل است و آن نيز بزرگترين عيد خداوند است.2    

* {افطاری غدیر}: امام رضا علیه السلام می فرمایند:

{غدیر}روز افطار دادن به روزه داران است. پس کسی که دراین روز ، روزه دارمؤمنی را افطار داد.  مانند کسی خواهد بود که فِئام فِئام –  تا آنکه امام رضا (علیه السلام) ده مرتبه فِئام را تکرار نمودند -  افطار دهد سپس امام  رضا (علیه السلام) سئوال کردند آیا می دانی فِئام چیست ؟

1-(مصباح کفعمی ص 695)

2- ( الغدیر ج1 ص286)

( راوی ) گفت : خیر ، حضرت فرمودند: ( یعنی ) صدهزار( نفر).1

 

* {تبسم غدیر}:

کسی که در روز غدیر به چهره برادر خود تبسم و لبخند نمود:

1- خداوند نیز در روزقیامت با نظررحمت به اونظر میکند

2- وهزار حاجت او را برآورده می سازد

3- و برای او قصری از دُر خالص و ناب در بهشت قرار میدهد

4- و چهره او را شاداب می گرداند .2

* {زینت کردن برای غدیر ( از قبیل : خرید لباس عید ، خانه تکانی عید غدیر و ...)}:

{غدیر}روز زینت است. پس کسی که به خاطرغدیر زینت کند:

1- خداوندتمام گناهان صغیره وکبیره او را می آمرزد

2- وملائکه ای را مأمور می گرداند تا برای او حسنات و خوبی ها را بنویسند

3- و درجات او ( قرب و نزدیکی به خداوندمتعال ) را تا سال آینده مانند همین روز بالا ببرند.

4- پس اگر ( تا سال بعد ) از دنیا رفت به عنوان شهید از دنیا رفته

5- و اگر  زنده ماند  به عنوان  شخصی سعادتمند زندگی خواهد کرد.3

1 و 2 و 3 - ( إقبال ج 1 ص 464)  

* {اطعام غدیر}:

کسی که( درغدیر) شخص مؤمنی را اطعام نمود مانندکسی خواهد بود که تمامی پیامبران خدا و صدیقین و مقربان او را طعام داده و افطار نموده است.1

* {دیدار مؤمن در غدیر ( دیدوباز دید عید غدیر )} :

کسی که در این روز مومنی را زیارت کند.

1- خداوند در قبر او هفتاد نوروارد می سازد

2- و قبر او را وسیع می نماید

3- و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر ا و را زیارت می کنند

4- و او را به بهشت بشارت می دهند.2               

امام صادق علیه السلام فرمودند: دراین روز بر محمد وآل محمد علیهم السلام بسیارصلوات بفرست، و ازظالمان بر آنان برائت بجوی.3

 

 1 و 2 - ( إقبال ج 1 ص 464)

3- (بحارالأنوار ج37 ص171)

* وتحقيقاً كه آنروز (روز عید غدیر )، روزِ روزه، وقیام به نماز، و اطعام، و صله برادران دينى است، و در آن روز وسائل رضاى خداوند رحمن وموجبات به خاك ماليده شدن بينى شيطان موجود است.1     

 

 1- ( اقبال ص 466)

مطلب پنجم

 

 تتمة

 

 

یکی از روایات خطبه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم در غدير خمّ‏

 

{ چون رسول خدا صلى الله عليه و آله از نماز ظهر فارغ شد، بر آن منبر جهازى بالا رفت و در حاليكه در وسط جمعيت قرار گرفته بود صداى خود را به خواندن خطبه بلند كرد و به طورى بلند خطبه مى‏خواند كه صدايش را به همه جمعيت مى‏رساند، و چنين ايراد خطبه كرد:

الحمد لله، و نستعينه، و نؤمن به، و نتوكل عليه، و نعوذ بالله من شرور انفسنا، و من سيئات اعمالنا، الذى لا هادى لمن ضل، و لا مضل لمن هدى. و اشهد ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله.

اما بعد: ايها الناس! قد نبأنى اللطيف الخبير انه لم يعمر نبى الا مثل نصف عمر الذى قبله! و انى او شك ان ادعى فاجبت! و انى مسؤول، و انتم مسؤولون: فماذا انتم قائلون؟!

قالوا: نشهد انك قد بلغت و نصحت و جهدت! فجزاك الله خيرا!

قال: أ لستم تشهدون ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان جنته حق، و ناره حق، و ان الموت حق، و ان الساعة آتية لا ريب فيها، و ان الله يبعث من فى القبور؟!

قالوا: بلى! نشهد بذلك!

قال: اللهم اشهد!

ثم قال: ايها الناس! الا تسمعون؟!

قالوا: نعم!

قال: فانى فرط على الحوض، و انتم واردون على الحوض! و ان عرضه ما بين صنعاء و بصرى، فيه اقداح عدد النجوم من فضة. فانظروا كيف تخلفونى فى الثقلين؟!

فنادى مناد: و ما الثقلان يا رسول الله؟!

قال: الثقل الاكبر كتاب الله، طرف بيد الله عز و جل، و طرف بأيديكم، فتمسكوا به لا تضلوا! و الآخر الاصغر عترتى، و ان اللطيف الخبير نبأنى انهما لن يتفرقا حتى يردا على الحوض! فسالت ذلك لهما ربى، فلا تقدموهما فتهلكوا، و لا تقصروا عنهما فتهلكوا!

ثم اخذ بيد على فرفعها حتى رئى بياض آباطهما و عرفه القوم اجمعون.

فقال: ايها الناس من اولى الناس بالمؤمنين من انفسهم؟!

قالوا: الله و رسوله اعلم!

قال: ان الله مولاى، و انا مولى المؤمنين، و انا اولى بهم من انفسهم! فمن كنت مولاه فعلى مولاه. يقولها ثلاث مرات،

  

و فى لفظ احمد امام الحنابلة: اربع مرات. 1

ثم قال: اللهم وال من والاه! و عاد من عاداه! و احب من احبه! و ابغض من ابغضه! و انصر من نصره! و اخذل من خذله! و ادر الحق معه حيث دار! الا فليبلغ الشاهد الغائب!

ثم لم يتفرقوا حتى نزل امين وحى الله بقوله:

 «اليوم أكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا» 2الآية.

فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: الله اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولاية لعلى من بعدى‏

 

 [1] ابن كثير دمشقى در تاريخ «البداية و النّهاية» گويد: نسائى در «سنن» خود از محمّد بن‏مُثَنّى، از يحيى بن حمّاد، از أبو معاوية، از أعمش، از حبيب بن أى ثابت، از أبو طفيل، از زيد بن أرقم آورده است كه او گفته است: لَمّا رجع رسول الله من حجّة الوداع و نزل غدير خمّ أمر بِدَوحاتٍ فَقُمِمْنَ ثم قال: كَأنّى قد دُعِيتُ فَأجِتْتُ إنّى قد تركت فيكم الثّقلين: كتابَ الله و عترتى أهل بيتى. فانظروا كيف تخْلُفونى فيهما فإنَّهما لن يفترقا حتّى يردا عَلَىَّ الحوضَ. ثمّ قال: الله مولاى و أنا ولىُّ كلِّ مؤمن. ثمّ أخذ بيد علىٍّ فقال: من كنتُ مولاهُ فَهَذا وَليّهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَن والاهُ و عَادِ مَن عاداهُ. فقلت لزيد: سمعت من رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم؟ فقال: مَا كان فى الدَّوحات أحد إلّا رآه بعيينه و سمعه بِاذُنيه. نسائى متفرد است به اين روايت از اين وجه. و شيخ ما أبو عبد الله ذهبى گفته است: اين حديث، صحيح است.

[2] آية 3، از سوره 5: مائده.

ثم طفق القوم يهنئون امير المؤمنين صلوات الله عليه. و ممن هناه فى مقدم الصحابة: الشيخان: ابو بكر و عمر، كل يقول: بخ بخ لك يا بن أبى طالب اصبحت و امسيت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة!

و قال ابن عباس: وجبت فى اعناق القوم. فقال حسان: ائذن لى يا رسول الله ان اقول فى على ابياتا تسمعهن! فقال: قل على بركة الله!

فقام حسان فقال: يا معشر مشيخة قريش اتبعها قولى بشهادة من رسول الله فى الولاية ماضية. ثم قال:

يناديهم يوم الغدير نبيهم                        بخمّ فاسمع بالرسول مناديا  11

و قد جاءه جبريل عن امر ربه                  بانك معصوم فلا تك وانيا 2

و بلغهم ما انزل الله ربهم اليك                   و لا تخش هناك الاعاديا 3

فقام به اذ ذاك رافع كفه                      بكف على معلن الصوت عاليا 4

فقال: فمن مولاكم و وليكم                   فقالوا و لم يبدوا هناك تعاميا 5

الهك مولانا و انت ولينا                  و لن تجدن فينا لك اليوم عاصيا 6

 

[1] «الغدير» ج 1، ص 10 و ص 11؛ و «حبيب السّير» ج 1، جزء سوّم، ص 410 و ص 411؛ و «روضة الصّفاء» ج 2، حجّة الوداع. و ابن كثير در «البداية و النّهاية» ج 5، ص 209 و ص 210 اين حديث را مختصراً از بَرَاء بن عازب با تصريح به من كُنتُ مَولاه فعلىٌ مولاه و تهنيت عمر بن خطّاب به هنيئاً لك أصبحتُ و أمسيتَ آورده است. و در «مناقب» ابن مغازلى، از ص 16 تا ص 18 مفصّلًا آورده است، و همچنين در «الصواعق المحرقة» ص 25 و در «فرائد السمطين» ج 1، در سمط نهم، ص 64 و ص 65، دو حديث در تحت شماره 30 و 31 آورده است. و در «بحار الانوار» ج 9، ص 199 و ص 200 از «أمالى شيخ» آورده است‏

فقال له: قم يا على فاننى                   رضيتك من بعدى اماما و هاديا 7

فمن كنت مولاه فهذا وليه                       فكونوا له انصار صدق مواليا 8

هناك دعا اللهم وال وليه                      و كن للذى عادى عليا معاديا 9

فيا رب انصر ناصريه لنصرهم           امام هدى كالبد ريجلو الدياجيا 101

«حمد و ستايش مختص ذات خداوند است، و ما به او ايمان داريم، و توكل بر او مى‏نمائيم، و پناه مى‏بريم به خداوند از شرور نفس‏هاى خودمان، و از زشتى‏هاى كردارمان، آنچنان خداوندى كه اگر كسى گمراه شود، راهنماى او نخواهد بود، و اگر كسى را هدايت نمايد، ديگر گمراه كننده‏اى نخواهد داشت، و شهادت مى‏دهم كه معبودى جز خداوند نيست، و اينكه محمد بنده او و فرستاده اوست.

اما بعد، اى مردم! خداوند لطيف و خبير چنين به من آگاهانيده است كه: مقدار عمر هر پيغمبرى به قدر نصف عمر پيغمبرى است كه قبل از او آمده

 

 

[1] «الغدير» ج 2، ص 39 از محقّق فيض كاشانى در «علم اليقين»؛ و از كتاب سليم بن قيس الهلالى. و نير قريب به همين مضمون را در ج 1، «الغدير» ص 214 تا ص 216 از أبو جعفر محمّد بن جرير طبرى در كتاب «ولايت» در طرق حديث غدير آورده است. و نيز در «إعلام الورى بأعلام الهدى» شيخ طبرسى از ص 138 تا ص 140 آورده است. و در «فرائد السمطين»، ج 1، ص 74 و ص 75. و «غاية المرام» قسمت أوّل ص 87 حديث شماره هفتاد و يكم و شماره هفتاد و دوّم از حَمُّوئى. و «روضة الصفا» طبع سنگى، ج 2، واقعه غدير در تتمّة داستان حجّة الوداع؛ و «حبيب السير» طبع حيدرى، ج 1، ص 411؛ و «كتاب سُليم بن قَيس هلالىّ» ص 228 و ص 229، و مجلسى در «بحار الانوار» طبع كمپانى، ج 9، ص 222، از كتاب سليم بن قيس؛ و «مجالس المؤمنين»؛ مجلس اوّل، ص‏ . 12

است 1، و نزديك است كه مرا براى ارتحال به سوى خدا بخوانند و من اجابت كنم، و من در پيشگاه خداوند مورد سؤال و پرسش واقع مى‏شوم، و

شما نيز مورد پرسش قرار مى‏گيريد! بنابراين در موقف قيامت در پيشگاه پروردگار چه خواهيد گفت؟!

مردم گفتند: ما در پيشگاه خداوندى، گواهى مى‏دهيم كه حقا تو رسالات‏

خدا را ابلاغ كردى، و امت را نصيحت نمودى! و جديت و كوشش كردى! پس خداوند تو را پاداش خير دهد!

پيغمبر فرمود: آيا شما اينطور نيستيد كه شهادت دهيد كه: معبودى جز خداوند نيست! و محمد بنده او و فرستاده اوست! و اينكه بهشت خدا حق است! و جهنمش حق است! و مرگ حق است! و اينكه ساعت قيامت بدون شك مى‏رسد! و خداوند مردگان را از ميان قبرها بر مى‏انگيزد؟!

 

[1] اين عبارت را كه إِنَّهُ لَم يَعْمَر نَبىُّ إلّا مثلَ نصفِ عُمْرِ الَّذى قبلَه روات عامّه در كتب خود روايت كرده‏اند، و اين حقير به روايتى كه راويان آن از شيعه باشند برخورد نكرده‏ام. و بر هر تقدير بايد معناى اين نحوه تعبير را دانست. زيرا كه معلوم است كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم شصت و سه سال عمر كرده‏اند. و پيغمبر قبل از ايشان، حضرت عيسى بن مريم على نبيّنا و آله و عليه السّلام چهل سال عمر كرده است. فعليهذا نمى‏توانيم تمام شصت و سه سال را نصف از آن مقدار بگیریم و باید گفت : شاید مراد خصوص زمان نبوت آنحضرت باشد که بیست و سه سال است و پس از كسر سه سال دوره دعوت مخفيانه و عدم امر به تبليغ عَلَنى و آشكارا كه بسيارى همان زمان را كه بيست سال است دوره رسالت آن حضرت پنداشته‏اند؛ نصف مقدار چهل سال مى‏شود كه رسالت حضرت مسيح بوده است؛ زيرا كه نبوّت مسيح طبق آية كريمة 29 و 30 از سوره 19: مريم: فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمْ مَن كَانَ فِى الْمَهْدِ صِبيًّاً- قَالَ إنِّى عَبْدُ اللَهِ أَتَانِى الْكِتبِ وَ جَعَلَنِى نَبِيًّا. از دوران گاهواره و بَدو زمان ولادت او بوده است.

همه گفتند: آرى! ما بدين مطالب گواهى مى‏دهيم!

پيغمبر عرض كرد: بار پروردگارا شاهد باش!

و سپس فرمود: اى مردم! آيا نمى‏شنويد؟!

گفتند: آرى! پيغمبر فرمود: من در اين راه خدا و قيامت، جلودار هستم، و پيشاپيش حركت مى‏كنم، و شما بعدا مى‏رسيد، و در كنار حوض كوثر بر من وارد خواهيد شد! حوضى كه مساحتش به اندازه فاصله صنعاء يمن و بصرى در شام است! در آن براى آب برداشتن قدح‏هائى است به اندازه تعداد ستارگان آسمان. و آن ظرف‏ها از نقره است! پس ملاحظه كنيد و نظر نمائيد كه: چگونه جانشينى و خلافت مرا در دو چيز نفيس و گرانبها كه از خود به يادگار مى‏گذارم رعايت مى‏كنيد، و چگونه مرا در آن دو نگاه مى‏داريد؟!

يك نفر از ميان آن مردم ندا كرد: اى پيغمبر خدا! مراد شما از دو چيز نفيس و گرانبها چيست؟!

فرمود: متاع نفيس بزرگتر: كتاب خداست، كه يك طرف آن به دست خداوند عز و جل است، و يك طرف ديگر آن به دست‏هاى شماست! پس بدان تمسك كنيد و محكم بگيريد كه گمراه نشويد!

و متاع نفيس كوچكتر: عترت من است، و خداوند لطيف و خبير مرا آگاه كرده است كه: اين دو متاع نفيس هيچگاه از يكديگر جدا نمى‏شوند، تا در حوض كوثر بر من وارد شوند. و من اين عدم افتراق و جدائى را براى آن دو از پروردگارم تقاضا نموده‏ام! اى مردم از اين دو چيز جلو نيفتيد كه هلاك مى‏شويد! و درباره آنها كوتاه نباشيد كه هلاك مى‏شويد!

سپس دست على را گرفت و بلند كرد، به طورى كه سپيدى زير بغل هر دوى آنها ديده شد، و تمام مردم على را ديدند و شناختند.

پس از آن فرمود: اى مردم ولايت چه كسى از مؤمنين نسبت به خود مؤمنين بيشتر است؟!

گفتند: خداوند و پيغمبر او بهتر مى‏دانند!

فرمود: خداوند مولاى من است، و من مولاى مؤمنان هستم، و من از جان مؤمنان به خود مؤمنان ولايتم بيشتر است! پس بدانيد كه: من كنت مولاه فعلى مولاه هر كس كه من مولاى او هستم، على مولاى اوست. سه بار رسول خدا اين جمله را تكرار كرد. و در عبارت احمد حنبل كه رئيس حنبلى‏هاست آمده است كه: رسول خدا چهار بار اين جمله را تكرار نمود.

و سپس فرمود: اللهم وال من والاه! و عاد من عاداه! و احب من احبه! و ابغض من ابغضه! و انصر من نصره! و اخذل من خذله! و ادر الحق معه حيث دار!

 «پروردگارا تو ولى و مولاى كسى باش كه ولايت على را گرفته است! و دشمن بدار كسى را كه او را دشمن دارد! و دوست بدار كسى را كه او را دوست دارد! و مبغوض بدار كسى را كه او را مبغوض دارد! و يارى كن كسى را كه على را يارى كند! و ذليل و خوار كن كسى را كه على را مخذول بنمايد! و پروردگارا! حق را با على به حركت و گردش درآور، آنجا كه على مى‏گردد و حركت مى‏كند!» آگاه باشيد كه بايد اين مطالب را حاضران به غائبان برسانند.

و هنوز مردم متفرق نشده بودند كه امين وحى خدا جبرئيل نازل شد، و اين آيه را آورد:

اليوم أكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا.

خدا فرمود: «من امروز دين شما را براى شما كامل كردم، و نعمت خودم را بر شما تمام نمودم، و راضى شدم كه اسلام دين شما باشد».

در اينحال رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: الله اكبر بر اكمال دين خدا، و بر اتمام نعمت خدا، و بر رضايت پروردگار به رسالت من، و به ولايت على بعد از من.

و پس از اين جريان، شروع كردند آن قوم و جمعيّت به تهنيت و مباركباد

امير المؤمنين- صلوات الله عليه- و از زمره كسانى كه در پيشاپيش اصحاب رسول خدا به امير المؤمنين تهنيت گفتند، ابو بكر و عمر بودند، كه هر يك از آنها گفتند: بخ بخ لك يا بن أبى طالب! اصبحت و امسيت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة «به به بر تو! آفرين بر تو باد! اى پسر ابو طالب! صبح كردى و شام كردى در حالى كه آقا و مولاى من، و آقا و مولاى هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه‏اى هستى»!

ابن عباس گفت: سوگند به خدا كه تعهد بر ولايت امير المؤمنين عليه السلام بر نفس‏ها و عهده‏هاى قوم ثابت و برقرار شد، و همه گردنگير شدند.

در اين حال حسان بن ثابت گفت: اى رسول خدا به من اجازه دهيد كه درباره على ابياتى از شعر را انشاء كنم كه اين قوم آن ابيات را بشنوند! (و يا شما آن را استماع فرمائيد).

حضرت رسول الله فرمودند: بگو با استمداد از بركات خدا!

حسان برخاست، و سپس گفت: اى بزرگان، و اى شيوخ قريش! من پس از آنكه شهادت مى‏دهم كه گفتار رسول خدا درباره ولايت على نافذ و مورد قبول است، گفتار خود را بدين ابيات دنبال مى‏كنم:

1- در روز غدير خم، پيغمبر اين قوم و جمعيت، اين قوم را ندا مى‏كند، و چقدر نداى اين پيغمبر كه منادى است شنوا كننده و فهماننده است.

2- در حالى كه جبرائيل به امر پروردگارش آمده بود، و چنين اعلام كرده بود كه تو در عصمت و مصونيّت خدا هستى پس در بيان و ابلاغ اين امر سستى مكن!

3- و برسان و تبليغ كن به مردم آنچه را كه از طرف پروردگارشان به تو نازل شده است، و در آنجا از دشمنى و عداوت دشمنان مترس، و هراس نداشته باش!

4- پس پيغمبر، على را بپا داشت، و در آن هنگام با دست خود دست على را گرفته و بلند كرده بود، و با صداى بلند اعلان نموده و نشان مى‏داد.

5- پس رسول خدا فرمود: اى مردم مولا و ولى شما كيست؟! و آن قوم بدون آنكه تجاهلى كرده باشند گفتند:

6- خداى تو مولاى ماست! و تو ولى ما هستى! و امروز در ميان ما هيچكس را مخالف خود كه از فرمان تو سرپيچى كند نمى‏يابى!

7- در اين حال پيامبر به على فرمود: برخيز اى على! من راضى هستم و خوشايند دارم كه تو پس از من امام و هادى امّت باشى.

8- پس اى مردم! هر كس كه من مولاى او هستم، اينك على ولى اوست! و شما مردم ياران صديق و مواليان راستين او در هر حال بوده باشيد!

9- در آنجاست كه پيامبر دعا كرد: بار پروردگار من! تو ولايت كسى را داشته باش كه او ولايت على را دارد! و نسبت به كسى كه با على خصومت ورزد، دشمن باش.

10- اى پروردگار من! تو يارى كن كسانى را كه على را يارى مى‏كنند به جهت يارى كردنشان. على آن پيشواى هدايت است كه همچون ماه شب چهاردهم ظلمت‏ها را مى‏شكافد، و تاريكى‏ها را نور مى‏بخشد».

چون حسان اين اشعار را انشاد كرد، رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمودند: يا حسان لا تزال مؤيدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك.1 «اى حسان تو پيوسته از طرف روح القدس تاييد مى‏شوى، تا هنگامى كه ما را با زبانت يارى كنى»!}2

دوری از غدیر سبب اختلاف و عذاب

قَالَتْ [ فاطمة(سلام الله علیها) ] أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ [هُ، یَعنی رسول الله (صلی الله علیه وآله)] يَقُولُ :- عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي- وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ- لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ- وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ‏ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ... الحدیث.3  

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) فرمودند:« خداوند متعال را شاهد می گیرم،  شنیدم که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمود : علی بهترین

 

[1] «تفسير أبو الفتوح رازى» طبع مظفّرى، ج 2، ص 193.

[2] «امام شناسی، علامه طهرانی رحمة الله علیه» ج 7 ص 67 تا 74

[3]-(بحار جلد 36 ص 354 )

 

کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم و اوامام وخلیفه بعد از من است و دو فرزند او ( حسن و حسین(علیها السلام) ) و نُه نفر از فرزندان حسین (علیه السلام) پیشوایان پاک و نیک شمایند اگر از آنها
اطاعت کنید شما را هدایت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزید تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد بود» .

وخداوند می فرماید : لَو اجتَمَعَ الناسُ کُلُّهُم عَلیِ وِلایَةِ عَلیٍّ مَا خَلَقتُ النّارَ. « اگر همه مردم بر ولایت علی متفق بودندآتش جهنم را خلق نمی کردم».1

قَالَتْ سَيِّدَةُ النِّسْوَانِ فَاطِمَةُ علیها السلام لَمَّا مُنِعَتْ فَدَكَ وَ خَاطَبَتِ الْأَنْصَارَ فَقَالُوا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ لَوْ سَمِعْنَا هَذَا الْكَلَامَ مِنْكِ قَبْلَ بَيْعَتِنَا لِأَبِي بَكْرٍ مَا عَدَلْنَا بِعَلِيٍّ أَحَداً فَقَالَتْ وَ هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً.2

«حضرت فاطمه زهراء سرور زنان عالم سلام الله علیها زمانیکه فدک را از حضرت منع نمودند ، ایشان انصار را مخاطب قرار دادند و انصار گفتند :

ای دختر محمد اگر ما این کلام شما را قبل از بیعت با ابی بکر شنیده

 

 

1- ( أمالی شیخ صدوق – مجلس 94 – ص 657 )

2- (الخصال، ج‏1، ص: 173)

بودیم به کسی غیر از علی رجوع نمی نمودیم پس حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند : آیا مگر پدرم روز غدیر خم برای احدی عذری باقی گذاشت؟! »

{ برخی از مورّخينى كه واقعه غدير خمّ را نقل كرده‏اند

1- بلاذرى متوفى در سنه 279 در «انساب».

2- ابن قتيبة متوفى در 276 در «معارف» و در كتاب ديگر خود به نام «الامامة و السياسة».

3- طبرى متوفى در 310 در كتاب مستقل.

4- ابن زولاق ليثى مصرى متوفى در 287 در تاليف خود.

5- خطيب بغدادى متوفى در 463 در تاريخ خود.

6- ابن عبد البر متوفى در 463 در «استيعاب».

7- شهرستانى متوفى در 548 در «ملل و نحل».

8- ابن عساكر متوفى در 571 در «تاريخ دمشق».

9- ياقوت حموى در «معجم الادبا» ج 18 ص 84 از طبع اخير.

10- ابن اثير متوفى در 630 در «أسدالغابة».

11- ابن ابى الحديد متوفى در 656 در «شرح نهج البلاغه».

12- ابن خلكان متوفى در 681 در تاريخ خود.

13- يافعى متوفى در 768 در «مرآة الجنان».

14- ابن الشيخ بلوى در «الف بآء».

15- ابن كثير شامى متوفى در 774 در «البداية و النهاية».

16- ابن خلدون متوفى در 808 در مقدمه تاريخ خود.

17- شمس الدين ذهبى در «تذكرة الحفاظ».

18- نويرى متوفى حدود 833 در «نهايه الارب».

19- ابن حجر عسقلانى متوفى در 852 در «اصابة» و «تهذيب التهذيب».

20- ابن صباغ مالكى متوفى در 855 در «فصول المهمة».

21- مقريزى متوفى در 845 در «خِطَط».

22- جلال الدين سيوطى متوفى در 910 در كتب بسيارى.

23- قرمانى دمشقى متوفى در 1019 در «اخبار الدول».

24- نور الدين حلبى متوفى در 1044 در «سيره حلبيه».

و غير ايشان از مورخان ديگر.

برخی از محدّثينى كه واقعه خمّ را غدير را نقل كرده‏اند

1- امام شافعى‏ها: ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعى متوفى در سنه 204 چنانكه در «نهايه ابن اثير» آمده است.

2- امام حنبلى‏ها: احمد بن حنبل متوفى در سنه 241 در دو كتاب «مسند» و «مناقب» خود.

3- ابن ماجة متوفى در 273 در «سنن» خود.

4- ترمذى متوفى در 279 در «صحيح» خود.

5- نسائى متوفى در 303 در «خصائص».

6- ابو يعلى موصلى متوفى در 307 در «مسند» خود.

7- بغوى متوفى در 317 در «سنن» خود.

8- دولابى متوفى در 320 در «الكنى و الاسمآء».

9- طحاوى متوفى در 321 در «مشكل الآثار».

10- حاكم متوفى در 405 در «مستدرك».

11- ابن مغازلى شافعى متوفى در 483 در «مناقب».

12- ابن منده اصفهانى متوفى 512 با طرق عديده در تاليفش.

13- خطيب خوارزمى متوفى در 568 در «مناقب» و نيز در «مقتل حضرت امام سبط سيد الشهداء عليه السلام».

14- كنجى متوفى در 658 در «كفاية الطالب».

15- محب الدين طبرى متوفى در 694 در دو كتاب خود به نام: «الرياض النضرة» و «ذخائر العقبى».

16- حموئى متوفى در 722 در «فرائد السمطين».

17- هيثمى متوفى در 807 در «مجمع الزوائد».

18- ذهبى متوفى در 830 در «تلخيص».

19- جزرى متوفى در 830 در «اسنى المطالب».

20- قسطلانى متوفى در 923 در «المواهب اللدنية».

21- متقى هندى متوفى در 975 در «كنز العمال».

22- هروى قارى متوفى در 1014 در «المرقاة فى شرح المشكاة».

23- تاج الدين مناوى متوفى 1031 در «كنوز الحقايق فى حديث خير الخلايق»، و در «فيض القدير».

24- شيخانى قادرى در كتاب «الصراط السوى فى مناقب آل النبى».

25- با كثير المكى متوفى در 1047 در «وسيلة الآمال من مناقب الآل».

26- ابو عبد الله زرقانى مالكى متوفى در 1122 در «شرح مواهب- 72»

27- ابن حمزه دمشقى حنفى در كتاب «البيان و التعريف».

و غير ايشان از محدثان ديگر.

برخی از مفسرانی که تفسیر آیات غدیر را ذکر نموده اند

1- طبرى متوفى 310 در تفسير خود.

2- ثعلبى متوفى 427/ 437 در تفسير خود.

3- واحدى متوفى 468 در «اسباب النزول».

4- قرطبى متوفى 567 در تفسير خود.

5- ابو السعود در تفسير خود.

6- فخر رازى متوفى 606 در تفسير كبير خود.

7- ابن كثير شامى متوفى 774 در تفسير خود.

8- نيشابورى متوفى در قرن هشتم در تفسير خود.

9- جلال الدين سيوطى در تفسير خود.

10- خطيب شربينى در تفسير خود.

11- آلوسى بغدادى متوفى 1270 در تفسير خود.

و غير ايشان از مفسرين ديگر.

برخی از متکلمین و لغویینی که متعرض حدیث غدیر شده اند

يا به جهت اقامه حجّت براى خود در برابر خصم، و يا به جهت نقل حجّت خصم بر عليه خود. و اگرچه در هنگام استدلال به آن مناقشه وارد كند، مانند:

1- قاضى ابو بكر باقلانى بصرى متوفى در سنه 403 در كتاب «تمهيد القواعد».

2- قاضى عبد الرحمن ايجى شافعى متوفى 756 در «مواقف».

3- السيد شريف جرجانى متوفى 816 در «شرح مواقف».

4- بيضاوى متوفى 685 در «طوالع الانوار».

5- شمس الدين اصفهانى در «مطالع الانظار».

6- تفتازانى متوفى 792 در «شرح مقاصد».

7- قوشجى مولى علاء الدين متوفى در 879 در «شرح تجريد».}1

 

[1] امام شناسی حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه ج 7 ص 166 تا 170به نقل از الغدیر

به هر حال بنا بر دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در خطبه غدیر که :

فَلیُبَلِّغِ اَلشاهِدُالغائبَ وَالوالِدُ الوَلَدَ إلی یَومِ القیامَة

« پس باید کسانی که شاهد هستند و حضور دارند به غائبان ، و پدران به فرزندان تا روز قیامت ( این خبر واقعه غدیر را) برسانند » ؛ همه موظَّف به تبلیغ عید بزرگ غدیر خم و ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستیم . بنابراین باید عیدالله الاکبر  ، عید غدیر خم قلباً و لساناً و عملاً در زندگی

محبّان و شیعیان آن حضرت ظهور و بروز داشته باشد تا این مسئله حیاتی و سرنوشت ساز برای بشریت حفظ شود و همه عالم از اتمام نعمت
بهره مند شوند و سر سفره الهی از حقایق ایمان و انوار ایقان توشه بردارند

و موجبات سعادت دنیا و آخرت برایشان فراهم شود . وآن  زمانی محقق می شودکه همه عالم به این معنا و به حقیقت عید غدیر و ولایت روی آورند تا عطرحیات بخش وحدت واقعی را که جلوه ای از ایمان و معرفت است چشیده واز عذاب الهی نجات یابند و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین .

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَأهلِک اللَّهُمَّ أَعدَائَهُم.

 

ورود